خلاصه بگم که من عروس اولم و دوتا عروس و مادر شوهر تو ی خونه ایم هر مهمونی داشته باشن دردسرش با منه اون از جاشم تکون نمیخوره الان باز مهمونی دارن ب اون گفتن ی بهونه اورده پکجیمون خرابه در صورتی ک مگه میشه پکیج خراب باشه اینا چند روز قبلش مهمون داشتن خونشون بچه کوچیکم بود بعد ۴ روز دیگس مهمونی یعنی درست نمیشه حالا گفتن اصلا میندازین خونه شما منم بچه کوچیک دارم سختمه ابنم بگم ک عروسم مراسماتشو خونه من گرفت مجبورم کردم بعد زایمانم حنابندون بگیرم خونم کاری ک اصلا ب من کاری نداشت خرج با خودشون بو. ولی بیچاره شدم برا تمیز کاری چقدر حرف شنیدم ک باید بکنین خونه خودمونه شما نشستی توش الان ب اون ک عروس دومیه ن تنها این حرفارو نمیزنن تازه از من اجازم نگرفتن مهمونارو دعوت کردن ابنو اجازم گرفتن ازش ک اینجوری گفت من برا وقتای دیگه چیکار کنم ؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بدون هماهنگی من اگه برام تعین تکلیف کنه کسی شوهرم برخورد بدی میکنه باهاش
من شوهرم از این ساده هاس هیچی نمیگه تازه این جاریمم گوش میدادم داشت ب پدر شوهرم میگفت مگه خونه از شما نیس چرا باید اجازه ازش بگیرین ب نظرتون چیزی میاد لااقل یکم خرابش کنم از حرصم کم شه؟