اخیرا بعد از یک ساعت که وارد کلاس میشد شروع به بی قراری میکرد. میگفت مامانمو میخام دلم میخاد برم خونمون ببریدم مدرسه پیش مامانم. دلم واسه مامانم تنگ شده و....
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
این قضیه بیشتر از 2 ماه طول کشید یلدا زیاد شاد نبود وابستگیش به مامانش نسبت به روزایی که بحران داشت کمتر شده بود ناخن می جویید و هر از گاهی تو فکر فرو میرفت.
لی لی لی لی حوضک 🙃 *** جوجو اومد آب بخوره افتاد تو حوضک 🌊🐥 *** این میگه بریم دزدی 😈 *** این میگه چی چی بدزدیم؟ 🤔 *** این میگه طشت طلای پادشاه رو! 🤴🏻 *** این میگه جواب خدا رو کی میده؟ 🙈🙊🙉 *** این میگه من من کله گنده 🙋🏻😎
تو اون روزایی که یلدا بهونه مامانشو میگرفت واسه اینکه اروم بشه کمک مربی شیرخوارم میبردش پیش نی نیا و اروم میشد. خلاصه با اون خانم که خیلی مهربونه صمیمی شده بود
لا حَوْلَ وَ لاقـُوّةَ إلّا باللّهِ الْعَلِيِّ العَظيمِ لامَلْجَأَ وَ لامَنجا مِنَ اللّهِ إِلّاٰ إِلَيْهِ.هيچ دگرگوني و نيرويي جز به خداوند والا و بزرگ تحقق نمي يابد و هيچ پناهگاه و جايگاه نجاتي از خدا جز به سوي خدا نيست.