2733
2734
عنوان

تربیت بچه دوساله

163 بازدید | 20 پست

سلام من هشت ساله که عروسی کردم دوسال که خودم بچه نمی‌خواستم بعد اون بخاطر تنبلی تخمدان و پلی کیستیک بودنم باردار نمی‌شدم تا که سال نودو شیش خدا خواست و باردار شدم اما متاسفانه پنج هفته قلبش تشکیل نشدو سقط کردم حالم خیلی بده بود منی که با هزار قرص وامپول باردار شده بود بازم خدا نخواست لذت مادر شدنو بچشم دکتر گفت بعد شیش ماه اقدام کن موندو بعد شیش ماه رفتم دنبالش اینسری رفتم کلینیک ناباروری ابن سینا هم شوهرم هم خودم باطی کردن مراحلی فهمیدم تیروییدم بدخیمه و باید برداشته بشه دوباره با ناامیدی تمام افتادم دنبال درمان تیروییدم بهمن نودو هفت تو بیمارستان بقیه الله تیروییدو عمل کردم و چهار روز بستری بودم اینم بگم هم من وهم همسرم اهل زنجان بودیم وتو تهران غریب بودیم بخاطر کار همسرم مجبور بودیم اونجا زندگی کنیم موندو بعد عید من رفتم دکتر

اونجا بود که دوباره دکتر گفت باید ید دریافت کنی تو کل تهران فک کنم دوتا بیمارستان بود که قرنطینه ید درمانی رو داشت شریعتی و امام خمینی که بعد سه ماه وقت دادن من تو بیمارستان امام خمینی بستری و بعد دریافت ید سه روز قرنطینه تو بیمارستان دوهفته تو خونه خیلی سخت بود خیلی خیلی .تا که دکتر گفت بعد شیش ماه دوباره سونوبده تا وضعیت گلوتو بررسی کنیم منم با هزار ترس و نذر فراوان دی ماه نودوهشت رفتم سونو خدارو شکر خوب بود همه چی بعد اون افتادم دنبال باردار شدن که اینسری

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، 

 خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، 

 خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

فهمیدم همسرم واریکوسل داره اسفند نودو هشت همون روزی که کرونا آمده بود توقم ما بیمارستان نجمیه بودیم برا عمل همسرم به کسی نگفتیم حتی خانواده هامون با اینکه همراه خانم قبول نمیکردن مجبور شدم شب و تو حیاط بیمارستان سپری کنم

2731

تقریبا بعد چهل روز بعد عمل همسرم من فهمیدم که باردارم وبا هزار نذرو نیاز که خدایا قلب بچم تشکیل بشه ومن دوباره سقط نکنم خدا خواستو بچم صحیح و سالم به دنیا آمد تا که ده ماه بعد تولد پسرم

فهمیدم که حاملم خیلی حالم بدبود حتی به فکر سقطش بودم اما همسرم نداشت گفت ما چند سال در انتظار بچه بودیم با چه عذابی شبارو تاصب میرسوندم اینکه قرار پسرم و از شیر بگیرم و مادر خوبی براش نیستم

الان سه ماهه که دخترم به دنیا آمده اما اعصابم خورده از کار زیاد خسته وکلافم سر پسرم خالی میکنم خودمو لعنت میکنم وقتی نمیتونم باهاش بازی کنم خیلی هم جیغ می‌کشه و بقیه بچه هارو هم میزنه

من خوندم و درکت میکنم چه قدر شرایط سختی داشتی. منم جراحی فیبروم کردم . باردار شدم ولی بچه مشکل داشت و با نامه پزشکی قانونی سقط کردم .... الانم بچم هشت ماهشه .منم خسته میشم و بعضی روزها واقعا کم میارم. از مشکلات زندگی کمرم میشکنه.امروز با خودم میگفتم نکنه یکی طلسم کرده زندگی منو .

من خوندم و درکت میکنم چه قدر شرایط سختی داشتی. منم جراحی فیبروم کردم . باردار شدم ولی بچه مشکل داشت ...

منم خیلی سختی کشیدم آخه کی تو بی‌توبیست یک سالگی عمل تیرویید کرده واقعا کم کاری تیروییدم وقرص ناشتا خوردن اعصاب برامنذاشته

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687