گاهی مامانم توجه نمیکنه به حرفا و رفتار هایی که میکنه
این باعث میشه نگاه بقیه به من تغییر کنه
مامانم فوق العاده مهربونه و من توان و وقت این همه محبت رو ندارم
همه از من هم انتظار دارن پابه پای مامانم باشم
درصورتی که من رو کنار مامانم نبینن فکر میکنن من مخالف محبت های اون هستم و یا حتی فکر میکنن بهش میگم که نکنه یا کمتر مهربون باشه
شماهم چنین شرایطی داشتین؟؟
یعنی دختر منم بزرگ بشه حرفای تورو میزنه چون خیلی بهش محبت میکنم 😔😑
مثلا مامانم دخترخالش تنها بود میخواست دعوت کنه خونمون
من بخاطر دانشگاه و شرایط اون موقع مخالفت کردم
گفت نمیشه و دعوت کرد
منم گفتم پس من نمیتونم بیام میرم طبقه ی دیگه استراحت میکنم و درس میخونم
قبول کرد
کسی اصلا ازش تشکر نکرد بخاطر دعوت کردن و هزینه هایی که کرد
فقط گفتن دخترش اصلا نیومد پیش ما😩
همیشه با مهربونیاش من رو بده میکنه😩😩🤦🏼♀️🤦🏼♀️
[QUOTE=261956202]مثلا مامانم دخترخالش تنها بود میخواست دعوت کنه خونمون من بخاطر دانشگاه و شرایط اون موقع مخالف ...[/QUOTEفدای دل مهربونش خیلی ها شعور این مهربوتی ندارن فکر میکنن وظیفس
نه من که نداشتم چون 4تا دختر بودیم دیگه به من نمیرسید اون موقع هم مثل الان نبود مردم پرتوقع باشن یادم میاد مجرد بودیم دختر عمم با شوهرش میومد خونمون تا دیروقت میموندن منو خواهرم می‌رفتیم تو اتاقمون اززیر در پتو میزاشتیم انگار خوابیم برق خاموش نمیکردیم مامان بابام هوا داشتن سمت اتاق نیان 😂😂 ماهم تا بوق سگ رمان میخوندیم اوناهم اروم حرف میزدن خواب ما خراب نشه😂😂
برای مامانبزرگ و خاله هام هم همین مشکل رو دارم
همیشه هر مهمونی که دارن انتظار دارن از زندگی خودم بزنم چندین ساعت قبل برم کمک
متاسفانه همیشه هم مقایسه میشم با دختر خاله هام 🤦🏼♀️
اونا خیلی بزرگتر از منن توانشون بیشتره
میگن اونا الان بچه دارن شوهر دارن بیان خونمون بچه هاشون هم میارن
توکه نه شوهر داری نه بچه داری بیا خونمون مثل اونا کمک کن 🤦🏼♀️🤦🏼♀️🤦🏼♀️
(منم میگم خوب من نمیتونم همونارو بگین بیان کمک میگن نمیشه شوهرشم میاد باید ناهار برای اوناهم آماده کنم تو بیای یه نفری دیگ😐)
مناسفانه بد عادت شدن😐
و مقصر همون دختر خاله هام هستن🤦🏼♀️
حالا اونا بچه دارن منکه بزرگ شدم و مجردم
میگن تو باید مثل مجردی اونا باشی و کار کنی 🤦🏼♀️🤦🏼♀️🤦🏼♀️
اخه اونا اصلا درس نمیخوندن من دارم ارشد میخونم زمانم برای خودمم کمه چجوری به بقیه برسم آخه😩💔
