ببین عزیزم نمی دونم چند ساله داری این رفتارها رو می بینی .
من ۳ ساله و نه اینکه فکر کنی الان اونا تغییر کردنا نه ولی من خسته شدم از اینکه هر روز دعوا کتم با شوهرم اونم فقط و فقط به خاطر بیشعوری خانواده اش. و واقعا روحی حتی جسمی منو مریض کردن
بنابرین از ی جایی به بعد گفتم به درک و سعی کردم کلا از زندگیم بندازمشون بیرون .
اولا که توکلت به خدا باشه فقط. خدا همه چیزو می بینه همه چیزو .
و دوم اینکه فقط به خودت و زندگیت برس و به فکر آینده ات باش تا کمتر درگیر اونا باشی
و سوم اینکه همه این کارای اونا فقط برای حسادت و دشمنی با تو هست پس وقتی میری اونجا اجازه نده حتی یک ذره خوشحال بشن از اینکه تونستن تو رو ناراحت کنن .
من که هر سری میرم فقط با پدر شوهرم میگم و میخندم و با بقیه فقط سلام و خداحافظ .
بخدا خودشون خواستن من اولش از رو سادگی فکر می کردم باید باهاشون مثل خانواده خودم باشم ولی بدجور بهم آسیب زدن