نمیدونم اول کدوم قسمتو بگم از کجا شروع کنم انقد مسائل زیاده
من نزدیک ۴ ماه که نامزدی کردم بعد بابام اجازه نمیده که باهم بیرون بریم خیلی گیره بعد دیشب که گفتن مثلا تو این ماه عقد کنن که باهم حرف بزنن بابام میگفت نه یعنی حتی تو عقدم نمیخواد بذاره که بریم بیرون!
ولی خواهرم وقتی عقد کرد نامزدش یه شهر دیگه بود میومد دنبالش میرفت شهر خودشون یک هفته اونجا میموند
حالا دیشب گفتن بهش عقد تو این ماه باشه که برن بیرون حرف بزنن آشنا بشن بابام فک میکنه چون فامیلیم نیاز نیست:/
میگفت نمیشه اگه بهم بخوره آبرومون میره فلان
الان انقد مسائل دیگه هم هست نمیدونم کدومو بگم
به خاطر همینم نامزدم ناراحت میشه میگه میخوای اصلا حرفم نزنیم(تلفنی منظورشه)
میگم نمیشه اینطوری میگه چطور بیرون نریم میشه
بعد خانوما از یه طرف دیگه
ما خیلی باهم بحث داریم میترسم اگه عقد کنیم بعدش حل نشه
اما وقتی بابام نمیذاره ما باهم بریم بیرون نامزدمم از این طرف حرف نمیزنه خب ما چجوری این بحث امونو حل کنیم
اینجوری همش میمونه برا بعد عروسی حتی تو عقدم حل نمیشه که مثلا اگه تفاهم نداشتیم جدا شیم چون بابام نمیذاره بریم بیرون و میگه فاصله عقد و عروسی کوتاه باشه
خب این بحثامون میمونه بعد عروسی اون موقع مجبور به طلاق میشیم
نمیدونم شایدم درسته شه ..
راستی من دو تا خواهر دارم که همون که گفتم اجازه میداد حتی برن یه شهر دیگه ۲ ۳ هفته بمونن تازه بابام میگفت چرت دیر عقد میکنین زودتر عقد کنین فاصله عقد و عروسیشون هم یه سال بود
اما اون یکی خواهرم باز مثل من که باعث همه مشکلاتش شد بابام
فک کنم اگه بهم بزنیم به نفع هر دومون میشه
نظر شما چیه