یچیزی بهت بگم😂 یه بنده خدایی بچه دار نمیشد چهار بار یا افتاد یا کورتاژ همه قطع امید کردن ازش دوست شوهرم بود من روز عقد فهمیدم داستانشو بعد گفتم من تا حالا تو زندگیتون نبودم حالا که اومدم اینسری حامله شه بچش میمونه شوهرم گفت نگو اینجوری یموقع نمیشه ناراحت میشن منم خندیدم گفتم حالا ببین نمیدونم چرا اینجوری گفتم ولی واقعا اینسری موند واسش تو حاملگی ختم قرآن برداشتم خوابشو دیده بودم که سبزست موی خرمایی صورت کشیده خدا شاهده بچش همون شکلی بود هنگ کرده بود از بیمارستان زنگ زد گفت مبینا گفتی تو خواب دیدی بچم چه شکلی بود یموقع هایی لفظ درست درمیاد یموقع هایی خواب خواستم بگم به حق علی ایشالله اینسری دوباره لفظم برات درست درمیاد و خوب میشی