عصری میخواستم بیام مغازه
همیشه ساعت چهار باز میکنم
درسته روزی رسون خداست
ولی خیلی ها هستن دقیق همون ساعت چهار میان مغازه
موقع اومدن پدرم گفت منو هم تا فلان جا برسون خودشم تازه از خواب بیدار شده بود میخواست اماده بشه
اینم بگم همیشه کاراش اروم و یواشه و ادمو معطل میکنه
من حدود ربع ساعت با ماشین بیرون از در وایستاده بودم
دیدم نیومدم رفتم در حیاطو بازکردم ببینم کجاست دیدم هنوز با همون لباس خواب داره تو حیاط میچرخه
منم دیگه اعصابم خورد شد چیزی نگفتم سوار ماشین شدم اومدم مغازه،منم مشکل دارم همین فردا باید هفت میلیون قسط بدم،مشکلاتم زیاده وقتم ارزشمنده، به نظرتون با توجه به شرایطم کارم اشتباه بوده؟