من عقد بودم
عمدا مادرشوهرم دوسال طولش داد
این وسط ی فامیل داشت جدا میشد هنوز نشده بود
اونا خیلی پولدار بودن این عوضیم پول دوست
ب شوهرم گفته بود طلاق بده لیلا بگیرم برات چندجا گفته بود فکر کن لیلا کلا ی ماه قهر رفته بود
خلاصه دیدم هی میگه باباش داره خونه داد وووو.
چندجا شنیدم گفتم چقدر اذیت کرد منو
یه چندماه بعد لیلا افتاده بود با وکیلش ک فامیل بود عاشق هم شدن مادرشوهرم رفته بود خونشون پسره دیده بود باهم دست تو دست از در اومدم(هنوز جدا نشده بود)
اومدن خونه مدام گفتن عروس خودمون سنگین خوبه ووو هیچکس مثه عروسمون نیست... نکبت احمق من بعدها ک از زن دایی شوهرم برنامه مادرشوهرم شنیدم کامل پی بردم هدفش چی بوده
آخر داستان لیلام این شد که اون وکیل خانواده اش راضی نشدن و با کسی دیگه ازدواج کرد دو بچه الان داره..
حالا خواهرشوهرم یه ماه نذاشتن نامزد بمونه
امیدوارم طمع اینکارها رو بکشن
فک کن کلی اومدن خواستگاری اینا تو عقد اینجور کردن با من
دست اخرم هدفش ارثیه من بود ک الان رفتم خونه خودم ک ارثیه ست همچی انداخت گردنم خودشون ی هزار تومن کمک بچه شون نکردن شوهرمنم بعد ده سال تازه میفهمه
ک کمک نکردنشون بضررش تموم شد دارن ب اون دوتا میرسن