من یجایی رفته بودم و دخترم مشکلات جسمی داره و راه رفتن کامل نرمالی نداره و کلا شخصیتش ساکته
بعد تا رسیدم اونجا گییردادن به دخترم که پاشو بازی کن با بچه صاخبخونه
دخترمم هم بخاطر مشکلش هم بخاطر اینکه خجالتیه پا نمیشد
صاحبخونه که این چیزارو دید شروع کرد گفت بچه ما پرانرژیه🥲بعد دوباره گیردادنا شروع شد دوباره گفتن ما به بچه میگیم بسه بشین شما بزور میگید پاشو
نمیدونید چقدر دلم شکست
ولی شوهرم میگع منظوری نداشتن اونا
اخه چرا باید پیش نداشته های بقیه پز داشته هاشونو بدن
قلبم بقدری شکست که نگو
تودلم بخدا گفتم خدایا ببیین دارن با نعمتی که توبهشون دادی وبمن ندادی بمن پز میدن
تا اخرشم با تحقیر به دخترم نگاه میکردن و با افتخار به بچشون
دومین تاپیکیه که زدم چون واقعا نیاز دارم صحبت کنم 💔😞جایی برای دردو دلم ندارم