بدونن مگه کاری برات میکنن که نگران افکارشونی
انقد نادونن مثه خانواده شوهر من میگن هر وقت ماخاستیم بیاید
منم دقیقا برعکسش کردم هروقت خودم بخام و تشخیص بدم میریم😏
چه جالب منم خواهرشوهرم پر کرده بود مادرشو
تو اصلا دخالت نکن اتفاقا به شوهرت بگو مادرته تو پسرشی هرکاری کرد حق نداری بی احترامی کنی ولیییییییی من وظیفه ای ندارم دیگه از من نخواه
اگر خودش ازت نظر خواست که زنگ بزنم یا نه اون موقع نظرتو بگو که مادرت باید زنگ بزنه دلجویی کنه تازه الان تو بیمارستان بودی باید پاشه بیاد عیادت شما نباید اول زنگ بزنین
نه خو شبختانه حرفی نزده تا حالا و هر وقت من حرفشون رو پیش کشیدم برگشته گفته یادم ننداز چکار کردن باهام ولشون کن قبلا" هر وقت چیزی پیش می امد تمایل داشت بره منت کشی ولی این دفعه دیگه به چشم خودش دید چه خانواده ظالمی داره
آیا خبر داشتن که شما عمل داری؟؟؟
بعدش احوالت رو پرسیدن؟
اما شما حق دارین که ناراحت باشین
مخصوصا اینکه قبلش با هم مشکلی نداشتین
میتونستن بچه رو هم با خودشون ببرن تفریح
الانم بحث و روابط خانوادگیشون به شما ربطی نداره
بچه خودشون از دستشون ناراحت شده
عزیزم شوهرت بهترین کارو انجام داده باهاش هماهنگ باش تنهاش نزار وقتی توی بدترین لحظات کنارتون نیستن پس تو بهترین روزهای زندگیتم نزار کنارت باشن بچه ها از پدر مادرا انتظار دارن نه از همسایه و فک و فامیلا
من باشم گوشیو میگیرم بعنوان درددل میگم عمه جون فلانی یعنی شوهرت خیلی ناراحت شده آخه نه که کسی نبود بچه رو نگه داره توقع داشته مامان اینکارو بخاطر خودش ونوشون بکنن.الان به دل گرفته میگه نمیتونم فراموش کنم.بعضیا اشتباهاتشونو نمیبینن باید بگی اگه نگی خیانت کردی به خودت وشخصیتت وغرورت
