نمیدونم از آخرین تاپیکم چند وقت میگذره
این مدت خیلی بی حال و حوصله بودم
و اما این روزها تمام سعی ام رو میکنم که حالم رو بهتر کنم
بعضی وقتها غصه نخوردن و فکر نکردن میشه سخت ترین کار دنیا.
و اینجا تنها جایی یه که میتونم از درد و رنج عمیقی که این مدت کشیدم صحبت کنم
هیچ کس بهتر از یه نفر که خیانت دیده نمیتونه حالم رو درک کنه
آدم اون لحظه گیج و منگه
باور نمیکنه
انگاری تو یک کابوس بزرگه و
کم کم
شروع میکنه به اشک ریختن و تلقین برای باور نکردن
آدم هزار باردر اون لحظات دعا میکنه که این اتفاقات همه اش یه خواب باشه
تک تک این لحظات به قدری سختن که در کلمات نمیگنجن
احساس تنهایی تمام وجودت رو میگیره
احساس بی اعتمادی
غم
شکست
و بغض
بغضی که تا ابد باهاته