2737
2734

گفتم تاپیک بعدیم خروج موجودات ماوراییو میگم ما وقتی هر راهیو رفتیم نتیجه مقطعی بود رفتیم حرم و اونجا با مشاوره مذهبی درمیون گذاشتیم بعد از یه پروسه طولانی که مطمین شدن توهم نیست یه دعا دادن وقتی اماده شد و رسید دستمون و اوردیم خونه شب مباهله بود اونشب ما خوابیدیم شوهرم برای تماز صبح منو بیدار کرد تا خودش بره نماز بخونه پلای من یجور ه عجیبی سنگین شد انگار ادم مسخ بشه شوهرم بلند بلند اذانو اقامرو گفت وشروع به نماز کرد تو حال یهو یه صدای بلند فقط میگفت یا علی یا علی یاعلی همراه با صدا اینجور تصور کنید که یه سری اسب وحشی از یه نقطه هی دوره هم گرد بشنو بدوند و حین دویدن گردو خاکم تصور کنید تقریبا صدتا اسبو تصور کنید با صدای یاعلی اینا انگار رم میکردنو از وسط حال گرد میشدن و از دره حال بیرون میرفتن حینه این اتفاق 

ساختمون داشت میلرزید ولی انگار تمامه اینارو من فقط تو حالت مسخ شدگی میفهمیدم بازم میگم نمیدیدم فقط به همین وضوح حس میکردم حتی اخریت اسبایی که خارج شدنو حس میکردم چون شدا پاها و سمها کم شده تا اخری که رفت 

بعد یهو شوهرم اومد تواتاق گفت چرا رو تخت نشستی یهومن بی اراده گفتم چرا نماز صبحتو دوبار خوندی گفت تو از کجا فهمیدی گفتم نمیدونم بعد گفتم نشسته خوابم برد گفت نه خواب نبودی تو داشتی کمدو نگاه میکردی بعد تازه به خودم اومدمو براش تعریف کردم و اینم بگم تمامه لحظاتی داشتن بیرون میرفتن زمین میلرزید حتی گردو خاکشونو حس کردم 

دقیقا زمانی که دعا رو دادن گفتن هر ان که بخوان برن احتمال اینکه متوجه بشید خیلی زیاده 

ولی متاسفانه این دعا هم حدودا دو سالونیم دووم اورد باز داره سرو کلشون پیدا میشه

میشه برا حاجت دلم یه صلوات بفرستید تمنا میکنم 💟

😄😂من نمیتررررررسممم

روزی که دختر دار بشم به دخترم میگم منتظر نباش کسی خوشبختت کنه،خودت برو دنبال خوشبختی...بهش میگم دخترم تو قراره روزی مستقل بشی...نه من نمیخوام بهش بگم که آخرین مرحله موفقیت یک"دختر" تو مملکتمون عروس شدن و خونه بخت رفتنه!!!نمیخوام دم به دیقه تو گوشش بخونم قراره روزی مادر بشی...بهش میگم عروسکم تو قراره انسان موفقی بشی و تو این راه نیازی نداری که عروس بشی،احتیاجی نداری مردی با اسبی سفید و این چرت و پرتا بیاد دنبالت!مشکل ما اینه که تو گوش بچه هامون از کودکی هی میخونیم؛هی تکرار میکنیم که نهایتا یکی میاد میگیرتت!باور کنید موفقیت یک بانو در گروی "عروس شدن" و"مادر شدنش" نیست...به دخترامون یاد بدیم...

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
خودمم پوستم کلفت شده دیگه 

آفرین آفرییینننن😂😂

روزی که دختر دار بشم به دخترم میگم منتظر نباش کسی خوشبختت کنه،خودت برو دنبال خوشبختی...بهش میگم دخترم تو قراره روزی مستقل بشی...نه من نمیخوام بهش بگم که آخرین مرحله موفقیت یک"دختر" تو مملکتمون عروس شدن و خونه بخت رفتنه!!!نمیخوام دم به دیقه تو گوشش بخونم قراره روزی مادر بشی...بهش میگم عروسکم تو قراره انسان موفقی بشی و تو این راه نیازی نداری که عروس بشی،احتیاجی نداری مردی با اسبی سفید و این چرت و پرتا بیاد دنبالت!مشکل ما اینه که تو گوش بچه هامون از کودکی هی میخونیم؛هی تکرار میکنیم که نهایتا یکی میاد میگیرتت!باور کنید موفقیت یک بانو در گروی "عروس شدن" و"مادر شدنش" نیست...به دخترامون یاد بدیم...

یعنی یا علی رو اونا میگفتن و میرفتن 

من چندین بار تو خواب و بیداری حس میکردم یکی بهم تجاوز میکنه از پشت ولی سپرمش به خدا و خودش کمکم داره میکنه دائم آیت الکرسی میخونم و آخرین بار این حس ۸،۹ ماه پیش داشتم 

سپاس خدای را که به من محبت میکند در حالی که به من احتیاجی ندارد ❤🌹❤ شکرت خدای خوبم
2740
یعنی یا علی رو اونا میگفتن و میرفتن  من چندین بار تو خواب و بیداری حس میکردم یکی بهم تجاوز میک ...

نه اونا نمیگفتن 

یاعلی پشت سره هم گفته میشد نمیدونم انگار یه نفر مدامو ممتد میگفت یاعلی یاعلی یاعلی و اینا با شنیدن یاعلی رم میکردنو میرفتن 

انگار بزور حجمی از اسب از یه کانال باریک مثله در بخوان خروج کنن یه همچین تصوری 

منم تو تاپیکای اولم هست اولش از همونجا شروع شد رو تخت خوابیده بودم یهو یه چیز سنگین از د  اتاق اوم  تو سنگین وزن بود چون راه میومد زمین یه لرزی داشت اومد نشست پا تخت قشنگ فنر تخت رفت تو بعد دراز گشید و از پشت بقلم کرد سرشو گذاشت گردنم  و خودشو جا داد تو گودی کمرم گرماش استخونمو سوزوند تا یه هفته استخونه کمرمو گردنم داغیشو داشت تا اروم اروم سرد شد شوهرم گفت توهمه دست زد کمرم دید اون قسمت مثله کورس 

اولین اتفاق از اونجا بود

حالا موقع خواب حتما ۸ مرتبه ذکره یافاطمه بنت محمد رسوالله رو بگو شیاطینو دور میکنه

میشه برا حاجت دلم یه صلوات بفرستید تمنا میکنم 💟
نه اونا نمیگفتن  یاعلی پشت سره هم گفته میشد نمیدونم انگار یه نفر مدامو ممتد میگفت یاعلی یاعلی ...

حتما عزیزم . انشا الله شما هم نجات پیدا میکنید 

منم بچه شهرری هستم البته اونجا ساکن نیستم الان 

حرم رفتید دعا کنید برام

سپاس خدای را که به من محبت میکند در حالی که به من احتیاجی ندارد ❤🌹❤ شکرت خدای خوبم

دوستان من هم یه مشکل عجیبی دارم .من خیلی کم حرفم .قیافم خوبه زشت نیستم.با کسی هم کار ندارم و نه حرف بدی میزنم نه بی ادبی میکنم.ولی هیچ کس از من به شکل عجیبی خوششون نمیاد. تو جمع میرم همه باهم سلام و حرف میزنن و گرم میگیرن ولی انگار من مالیخولیا دارم هیچ کس نزدیکم نمیشه .بهشون سلام هم میکنم جواب نمیدن یا روشون اونور میکنند. خسته شدم دیگه اینقدر تو جمع تنها موندم. اللبته ده سالی میشه اینجوریم. قبلا اینجوری نبود. 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687