یه همسایه ای داشتیم دخترش یک سال از من بزرگتره خبر مرگش بیاد ایشالا .تنبلم هست.
یبار پارسال اومد خونمون من تو اتق بودم درم قفل بود. سر کلاس بودم انلاین بعد این میومد مینشست نمیزاش من بخونم .بعد زنگ زد بهم و خودشم پشت در اتاقم بود منم محترمانه گفتم الان سرکلاسم نمیتونم معذرت خواهی هم کردم ازش بعدش اون رفت و ....