من باردار بودم بنا به دلایلی مشکلات مالی و ...پیش اومد که ما تونستیم سیسمونی خوبی بگیریم منم خییییییییلی حساس شده بودم از شانس منم هی تاپیک بیاین سیسمونی دخترم ببینین میزدن منم هیییییی دلم میگفت برو ببین برو ببین میرفتم میدیدم و میزدم زیر گریه که ای خدا چرا من پول ندارم تخت و کمد بگیرم چرا پول ندارم فلان بگیرم یه بار تو یه تاپیکی گفتم که اقا عکس میذارین شاید یه نفر دلش بشکنه که پول نداره اینارو بخره ریختن سرم که اونی که پول نداره غلط کرده بچه میاره اونی که پول نداره سیسمونی بخره چرا پول میده برای نت اونی که پول نداره تو خیابون نره یه وقت چشمش بیوفته به مغازه ها و.......... خلاصه منم نتو قطع کردم و شکمم و بغل کردم و های های گریه کردم خیلی روحیم حساس شده بود الان ازون زمان خیلی میگذره و من دیگه حامله نیستم دیگه حساس نیستم دیگه با دیدن عکس غذا و سیسمونی گریم نمیگیره برام مهم نیس بقیه 100 میلیون سیسمونی بخرن ولی خب اون موقع باردار بودم و پر از هورمون برای تجربه ای که دارم میگم کاش یکم مهربون تر بودیم کلی میگم ها یکیش خود من کاش مهربون تر باشم
🌹میشه صلوات برام بفرستین سلامتیمو به دست بیارم؟🌹