سلام مهربونا...
به کمکتون احتیاج دارم...
من دوساله با یه بنده خدایی آشنا شدم به نیت ازدواج باهم بودیم،همدیگه رو شناختیم...
خانواده من متوجه این قضیه شدن و من راضیشون کردم که ایشون نیتش خیره میخواد پا پیش بزاره..از قضا اومد با مادرم حرف زد،گفت تا چند ماه دیگه میگم مادرم بیاد باهاتون صحبت کنه...که گذشت و نیومدن...چند ماه قبل هم شوهر خواهرم متوجه این موضوع شد..بازم اومد با ایشونم صحبت کرد و گفت تا ۶ماه دیگه میام،یکم کارام درست شه،سربازیم رو اوکی کنم میام..این بین ما یه دوره کات کردیم و دوباره برگشتیم باهم که مامانم متوجه نشد من بازم با ایشون رابطمو ادامه دادم...
الان اون ۶ماه گذشته شوهرخواهرم امروز گفت پس چرا پاپیش نمیزاره..
خانواده اون راضی نیستن،میگن سنت کمه،هیچی نداری..
خانواده منم میگن اگه نیای دیگه نباید تو محیط کاری که جفتتون هستید کار کنی،باید از اونجا بری...
دستمون تو پوست گردو گیر کرده...کسی همچین تجربه ای داشته...
ایشون میگه بازم بخاطرش صبر کنم..اخه دوساله دوستیم با سابقه کات کردنی ام که داشتیم میترسم چندسال بگذره و دوباره بره....