2737
2739
عنوان

بیاین از سخت ترین شبایی که فک نمیکردین صبح بشه ، بگید🌱🤗

| مشاهده متن کامل بحث + 636 بازدید | 67 پست

یکیش شبی بود که فهمیدم دخترخاله هام که مثل خواهر بودن واسم بهم پشت پا زدن از همون شب دیگه از چشمم افتادن و رابطمون درست نشد

یکیم شبی بود که همسرم از بچگیاش گفت از شدت غصه نتونستم بخوابم


کو باشد و من باشم و اغیار نباشد🪐✨
شبی که بابام تو اوج جوونی حالش بد شد و بردنش بیمارستان .. به سختی صبح شد چون حالش خیلی بد بود ولی کا ...

🥺🥺🥺❤

روحشون شاد

دخترایی که پدرشون زود ترکشون کرده ، خیلییی زیاد قوی ان خیلییی🥺💞


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

شب و روز کاری به حال ما نداره اسی

شب صبح میشه

صبح شب

نصف جمعیت خوشحالن

نصفش ناراحت

موضوع اینه که گره باز نشده

مشکل حل نشده

زمان مرحم خیلی از درداست ولی همه دردا نه


شب زندگی من هنوز صبح نشده😭

خواهش میکنم فقط نگین وقتش نیس نگین حکمت نگین صبر چون دیگه تحمل ندارم
2731
یکیش شبی بود که فهمیدم دخترخاله هام که مثل خواهر بودن واسم بهم پشت پا زدن از همون شب دیگه از چشمم اف ...

خیلی سخته از کسی که خیلی نزدیکه ضربه بخوری، میفهمم🥺💞

هعی

منم داستان بچگی پدرمو ک شنیدم ، حالم خیلی بد شد😓

2738

کلاس های فوق فشردم تازه تموم شدن و من آماده یه تعطیلات حسابی بودم، شبش سر درد وحشتناکی گرفتم..نه از این سر دردا نه، من میگرن دارم که جزو بدترین سر درداست ولی این حتی از اونم بدتر بود، انگار چند ساعت تو معرض اشعه x قوی بمونی، اینطوری بود خیلی وحشتناکککک بود تا صبح نخوابیدم همش گوشی و شارژرمو از خودم دور میکردم چون فکر میکردم سر دردم از اشعه های اطرافمه

صبح کار اداری گذاشتم ساعتم زنگ میخورد ولی جون نداشتم خاموشش کنم، خلاصه.. گلو دردم اضافه شد رفتم تست کرونا دادم هم خون هم crp که هر دو منفی شد

بازم قرنطینه شدم دردا شدید تر شد فرداش رفتم بیمارستان خصوصی دوبار دیگه تست دادم هربار منفی بودولی دکتر گفت کروناست، دوبار سی تی اسکن رفتم تمام بدنم عرق شده بود گفتن هیچ مشکلی نیست..کلی بهم دارو دادن و خیلی خسته بودم، دو روز هیچی نخورده بودم، بازم بردنم پزشک متخصص اونجا جریه کردم از خستگی مثل یگ گریه کردم، آب گلومو پایین میدادم انگار میخواستم بمیرم، اونجا کلللی دارو نوشت و آزمایش

باورم نمیشد باید اینهمه دارو بخورم..۴ تا پلاستیک پر..یک روز در میون سرم بود هر روزشم ۷ تا سوزن بزرگگگ که ویتامین و مسکن بودن

کلی قطره برای تو گوشم، کپسولای خون ساز و استخون ساز و قوی کننده سیستم ایمنی و قرصای جوشان و هزاااااران ویتامین که دلم میخواست بمیرم وقتی میخوردم

دو هفته تماااام قرنطینه بودم هممون مریض بودیم بنابراین نمیشد استراحت کنی باید پا میشدی کللی کار هم میکردی، اشتهام صفر بود همش آب پرتقال میخوردم، وقتی قورت میدادم انگار یه لیتر خون تو گلوم پایین میرفت میسوخت، گلوم همش مزه خون و زخم میداد... خلااااااااااااصه..جون دادم به خدا تا تموم شد



یک هفته بعدش میخواستم پریود شم پریودمامم همیشه دردناکن..خدا نصیب هیچکس نکنه ۱۲ شب یه دردی دچارم شد که نمیتونستم حرکت کنم، بلند شدم بزووور اومدم پایین در اتاق مامانم در زدم ولی نمیتونستم برم تو، همونجا افتادم، نزدیک نیم ساعت گذشت من هفت هشت تا قرص خورده بودم ولی بازم نمیتونستم از جلوی در اتاق حتی تکون بخورم..داشتم می‌مردم..مثل چی هم خوابم میومد..اومدم بلند شم برم دسشویی تماااااام مایعات بدنمو بالا آوردم انگار جونمم باهاش در اومد..همونجا افتادم چشام رفت دیگه..گذشت بیدار شدم دیدم مامانم جلوی شومینه پتو انداخته منو خوابونده، اومدم باز بلند شم بازم همون طوری همه مایعات بدنمو بالا آوردم انگار جونممم در می اومد دیگه تا نیم ساعت نمیتونستم سرمو تکون بدم..نمیتونستم یجا وایسم میرفتم دسشویی دیگه میخواستک بلند شم باز همون آش و همون کاسه نمیدونم بدنم اینهمه آب از کجا میورد ولی یادمه بدنم خشک خشک شده بود دیگه..تا خود صبح من مردم کیسه آب جوووش میذاشتم رو دلم و کمرم بازم همون بود..خوابم میومد نمیتونستم بخوابم..۷ صبح به حالت غش رفتم بیمارستان ۳ روز بستری بودم سرم بهم وصل بود از بس که آب بدنم کم شده بود..فکر کنید با اووونهمه ویتامین بازم انقدر کم جون شده بودم..! خلاصه..اون بدترین شب جسمانی من بود


درحال مبارزه با وسواس💜🦋
خیلی سخته از کسی که خیلی نزدیکه ضربه بخوری، میفهمم🥺💞 هعی منم داستان بچگی پدرمو ک شنیدم ، حالم خی ...

میدونی من تصادفا حرفایی که دخترخالم می زد رو شنیدم

و فرو ریختم یهو انگار تار شد دنیا

نمیدونم قیافم چه شکلی شد که خودش یهو گفت چیزی شد؟ چت شد یهو؟ 

من فقط سر تکون میدادم مثل دیوونه ها

اون شب تا صبح گریه کردم نمیخوام روضه بخونم ها 

اما خب شب سختی بود ولی گذشت

به قولی هرچه تبر زدی مرا زخم نشد جوانه زد🌱

کو باشد و من باشم و اغیار نباشد🪐✨
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687