من خیلی کودکی بدی داشتم، پدر بی پول ، خونه داغون ، نقل مکان به خونه مامان بزرگم و تا ۱۵ سالگی توی یه اتاق ۹ متری ۴ تایی زندگی میکردیم، سواستفاده عموی مجرد عوضی ازم و.... دانشگاه با بدبختی قبول شدم و کار کردم ، با اولین حقوقم سراغ مشاور رفتم، بعد دو سه جلسه ، کنسل کردم و شروع به خوندن کتابهای روانشناسی کردم، کمکم اوصاعمون بهتر شد ، همه مسایلی که براش،عصه میخوردم کمرنگ شد، بعدم ازدواج و بچه و ...
الان کانادا زندگی میکنم، از همسن های خودم موفقترم ، خیلی زحمت کشیدم ، اما الان واقعا خوبم
الهی که به حق فاطمه زهرا حال دلت به ارامش و شادمانی برسه عزیزم