2733
2734
عنوان

کمکم کنید زندگی با مادرشوهر

2791 بازدید | 15 پست

الان تقریبا یک سال و خورده ای هست که با مادرشوهر زندگی میکنیم توی خونه 40 50 متری اول یه اتاق بود مادرشوهر توی حال می‌خوایید شبا از ترس نمی‌تونستم برم دستشویی که غر نزنه خوابش خیلی سبک بعد همه کارا رو من میکنم بنا به دلیلی یک سال و خورده ای هست با پدرم اینا رفت و آمدی ندارم اصلا راحت نیستم نمیتونم یه تاپ شلوارک راحت بپوشم فقط توی. اتاق رفتن میتونم بپوشم اصلا اینجا راحت نیستم یه عالم ظرف جمع میشه من باید بشورم حتی فک کن دستشویی اینا و هم من می‌شورم جالبه نه؟بعد نزدیک چهار. پنج ماه دستش درد میکرد هیچ کار نمی‌کرد من میکردم  پنج‌ماه بعد حامله شدم یعنی تا آخرین روزی که میخواستم برم زایمان کنم من داشتم کار میکردم توی این خونه توقعشون هم رفته بود بالا کارهای سنگین نمی‌تونستم کنم میرفت به شوهرم یواشکی می‌گفت منم می‌فهمیدم اون گفته بعد شوهرم میومد به من می‌گفت چرا دیگ این کارو نمیکنی بعد من با این وضعیت چیکار میتونستم بکنم آخه بعد هیچی رفتم زایمان کردم اومدم دیدم ده روز با منت منو نگه میداره من دستش درد میکرد چند ماه کاراشو کردم یعنی دهمین روزم نزاشت بشه یازده گفت از فردا خودت کارتو کن من نمیکنم بعد الان امروز خیلی اعصابمو باز داغون کرد نوه اش اومده اینجا دو سه سال از من کوچیکه الان بلند شده از خواب گیر داده به من میگه این واسه بچه اومده اینجا بغلش نمی‌دی همش میخوابونیش میگم بابا از صبح اومده پیش من داره با بچه بازی می‌کنه آخه جالب این جاست توی ظرف شستن یا کارهای دیگ نمیگه همسن توعه بچه نیست ولی الان میگه بچه نیست که بچه رو بندازه میگم یعنی چی 😐 بچه دوماهه رو بدم دست هرکی بندازن مغز بچم بترکه شما بگید من چیکار کنم آخه

یا هرچی میخره قایم می‌کنه تو اتاقش میوه میخوره قایم می‌کنه شوهرم اومد میاره میگه بخورید یا خامه میخره قایم می‌کنه یخچال انگار من ندیدم بعد اون روز مونده بود خراب شده بود بعد برنجو قایم می‌کنه گردو قایم می‌کنه خوراکی قاسم می‌کنه میگم یعنی چی یعنی من آنقدر نخورده ام که گذاشتی جلو دست من بخورم 😑


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
2738

پن ۴ سال با مادر شوهر بودم. بعدش چون دانشجو بودم اومدم پیش مامانم تا خیر سرم ازشون حمایت بگیرم. از چاله در اومدم افتادم تو چاه..بعد از ازدواج زندگی با خانواده ها یعنی بزرگترین اشتباه دنیاس..

کتاب فروشی آنلاین ائوریم📚🌈@evrim.book💖💖💖مادری با سه فرزند که دکتر مملکته و عاشق کتاب فروشیه😘🥰💝

فقط تلاش کن پس انداز کنید جدا شید یا لاقل اگه مادرشوهرتون نمیتونه تنها باشه طبقه تون رو جدا کنید

کتاب فروشی آنلاین ائوریم📚🌈@evrim.book💖💖💖مادری با سه فرزند که دکتر مملکته و عاشق کتاب فروشیه😘🥰💝
پس ای کاش قبول نمیکردین همون اول میگفتین همچین چیزی رو باید قبل عقد مطرح میکردین الانم دنبال راهی ب ...

الان هم از سرکار اومده چندتا پیام بهش داده  بودم خونده بعد اومده اصلا حرف نمیزنه فقط خوابه😔چیکار کنم خودمو راحت کنم بهتر نیست بنظرتون

الان هم از سرکار اومده چندتا پیام بهش داده  بودم خونده بعد اومده اصلا حرف نمیزنه فقط خوابه😔چیک ...

بنظرم رویه تون رو کم کم عوض کنین یهویی نباشه ک بدتر میشه

دعوا و بحث نکن با شوهرت برعکس با زبون خوب و نرمی حرف بزن اصلا از مادرش بهش بد نگو و گلایه نکن ولی کم کم رفتارت رو خیلی زیرپوستی عوض کن 

مثلا یک سری کارا میکردی برای مادرشوهرت کم کم کمشون کن بهانه بیار وقتی هم همسرت اعتراض کرد با آرومی بهش بگو عزیزم من بچه دارم واقعا سختمه نتونستم فلان کار بکنم فرصت نشد وگرنه قبلا انجام میدادم ک 

خیلی گیر داد بگو میخوای خدمتکار بگیریم من تنهایی از پس همه چی برنمیام

فقط اسم مادرشو نیار ک حساس نشه

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز