من ۳ سالی میشه وارد یه حرفه ای شدم که باید تلاش کنم پیشرفت کنم که بتونم حرفه ای کار کنم بالا پایین زیاد داشتم بچه دارم مسئولیت بچه و...شوهرم بدون در نظر گرفتن تلاش هام و همه چی فقط با حالت تمسخر همیشه گفته که پس کی مشغول میشی ای بابا تو هم که هی شل میگیری و...امروز صبح ساعت ۹ بیدار شدم از خونه رفتم جایی کار داشتم ساعت ۵ خسته و کوفته رسیدم خوراک مرغ و قارچ درست کردم.اخر شبم خسته بودم نیمرو درست کردم شروع کرد که اره امروز قرار بود ابگوشت بپزی اینم از وضع شامت...اخر شب حرف از کار و...بود که دوباره با حالت مسخره گفت باز کار کردنت رفت تا سال بعدی منم گفتم هیچوقت حمایت نکردی فقط دنبال اینی کار کنم و پول در بیارم اگه حمایت میکردی الان که دارم واسه پیشرفت تلاش میکنم باید حمایت کنی و زخم زبون نزنی گفت همین که مثل سگ نگهت نمیدارم بستته از فردا بیخود میکنی پاتو از خونه بزاری بیرون و هر چی از دهنش در میاد بهم گفت با این مرد باید چیکار کرد...!خستم نمیدونم واقعا دیگه نمیدونم چی درسته چی غلط