2733
2734
عنوان

دیشب پارک بودم خیلی ترسیدم

391 بازدید | 16 پست

با همسرم نشسته بودیم رو نیمکت چیپس و تخمه میخوردیم طرفای ساعت هشت و نیم شب یه آقایی که سرش جای بخیه و شکستگی داشت و خیلی لاغر بود اومد زل زد بهمون بعد یکم رفت جلو خودشو از قصد  انداخت زمین ما ترسیدیم زنگ زدیم اورژانس طرف پا شد فرار کرد الان از صبح خونه ایم هیچ جا نرفتیم

  

قیافه من وقتی میبینم ۱۰ تا اعلان دارم باز میکنم و میبینم همش لایکه و کسی تگم نکرده :                      از چوپانی پرسیدند روزگار چگونه است؟ گفت: از روزگار چیزی نمیدانم اما پشم های گوسفندانم را که چیدم دیدم نیمی از آنها گرگ اند. :)           دیدی یه سریا اینجا الکی بت میپرن و پاچه میگیرن...با اینا کار نداشته باشین اینا عقده دارن و بهتون حسودی میکنن😉


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
2740
ولی من واقعا ترسیدم همش میترسیدم چاقو کشی و خفت گیری کنه کلی ازش دور واستاده بودیم تا ماشینم دوییدیم

وای اینجاش ترسناکه😨

  منو بد محاصره کرد سلسله ی غم .!                                                
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز