22 سالمه
با یه دختر بچه و پول صفر.. و خانواده ای که مثل شوهرت زندگی باهاشون عذابه
چ باید کرد
زندگیمون درحال حاضر :متنفر از هم تقریبا 5 ساله فقط با تنفر زندگی میکنیم تقریبا از اول عقد از هم بدمون میاد پس نگین زندگیتو درس کن) هرروززز دعوا ناراحتی صب تا شب بیرونه سیگار میکشه دس به موبایلش بزنی اشوب میکنه (یوقتایی که یهویی دیدم اینستاش پره عکس دختر و سرچاش متن عاشقانه..تا حالا فقط یبار نامزدی بهم عاشقانه داد بعد اون حسرت بدل شدم حداقل جواب پیامامو بده 😔) و نه میذاره درس بخونی نه کنکور بدی نه کار کنی
قلب درد گرفتم از بس ناراحتی کشیدم
خیلی تو فشارم غصه بچم دیوونم میکنه
نشستم بورس میخونم یواشکی واسه کنکور میخونم ولی نتیجه نداده)
ازدواجم سنتی بود و به اجبار خانواده با پسرخالم ازدواج کردم
اگه از من یه نصیحت بخان اینه که :تسلیم سرنوشت نشین اگه تو راهی که اشتباهه افتادین برگردین به هر قیمتی که شده... روز به روز تو اشتباهتون غرق نشین.. که یروزی یه جایی مثل من با یه بچه و شوهر عوضی و خانواده مزحرف تر با دستو بال خالی و روحیه داغون، نیستیت آرزو باشه
یه گله به خدا :خدایا از نوجوونی ینی 12 سال پیش.. 12 ساله من یه چشم اشکه یه چشم خون تو این 12 سال همیشه ناراحتو گریون بودم از بد روزگار.. خدایا چه دلخوشی دادی بمن قربونت برم؟ بجز دادن بچم که درسته دیوونشم ولی غمشم کم نیس اصلن غم آینده و باباش و من و تنهایی اینا بکنار غمه اینکه داره تو دعوای ما بزرگ میشه داره منو میکشه😭خدایا الان بهت بگم شکرت خودت خجالت نمیکشی؟
اوس کریم من چه غلطی کنم
چجوری ازین منجلاب بیرون بیام
خدایا هنوووز صبر من به قامت بلنده آرزوست😔❤️