وای محرم رفته بودیم خونه زن داییم
هوا خیلی گرم بود من رفتم لباسمو عوض کنم تو اتاق
یهو پسرداییم که ۴ ۵ سالشه اومد گفت عههه توام زیربغلت ریش داره واااای نمیدونی که مامان منم ریش داره یا ابوالفضل
وای من فقط میخواستم بمیرم انقد شلوغ بود همه فامیلا بودن بعد رفت تو جمع گفت منم بزرگ شم عین ( اسممو گفت) زیر بغلم ریش در میاره؟ همه خندیدن من میخواستم گاو شم