منم کلاس سوم بودم داداشم کنکور قبول شده یود زنگ زدم خالم که خبر بدم گفتم وای خاله مزدگانی بده
همش میگفت چی بدممممم؟؟؟
من باز می گفتم مزدگانی
تو نگو از اونو رو بلندگوعه صدای تلفن عابروم رفت پیش همه
هروقت شوهر خالم میبینتم میگه بیا مزززززدگانی بدم
بچه خواهرشوهرم فیلم پایتختو خیلی دوست داره یه بار جلو خواهرشورام داشتم براش شعر بابا پنجعلی را میخوندم میخواستم بگم باریک الله مرد با خدا باریک الله .گفتم باریک الله مرد ...طلا باریک الله .🙈🙉دیگه همون لحظه خفه شدم وهیچی نگفتم
چند سال پیش با اولین دوست پسرم قرار اول و گذاشتیم تو یه پارک جنگلی لب ارتفاع نشستیم دوستش هم اونور نگهبانی میداد یه لحظه دوستش اومد به شوخی گفت گشت اومد مامور اومد منو میگی
از بالای دره پریدم اومدم پایین همه لباسام جر خورد دستم در رفت
الان به فکرش میفتم میخوام خودمو بکشم خخخخح
یبارباداداشم داشتم شوخی میکردم یهو من رفتم تو اتاق دررو بستم نگو کله داداشم لای در بود منم دیدم بسته نمیشه هی باز میکردم محکمترمیبستم بعد 5 بار نگاه لای در کردم دیدم داداشمه اون هی داد میزد لباسم گیرکرده بود تو دستگیره در من توجه نمیکردم...... خیلی از این فاصله نگرفته بودتقریبا 4 روز بازم تو بازی زدم بیچاره رو ناقص کردم آنچنان لگدی به نقطه ضعفش زدم که نگو
حتا دوس ندارم دربارش صجبت کنم سرم داغ میشه😂
مال 10 سال پیشه
وسط سالن توی دانشکده جلوی آبسردکن آب ریخته بود پامو که گذاشتم لیز خوردم یه پام سمت چپ رفت یه پام سمت راست مثل این ورزشکارا که 90 درجه باز میکنن حالا چادری ام بودم
یچیز سیاه پهن شده بود اون وسط
سالن پر از دختر و پسر...:)))))
