یکبار خونه دوستم بودیم گفت بیا بریم تا هایپر و بیاییم بعد اونجا گفت من کارتمو جا گذاشتم تو حساب کن گفتم این حرفا چیه مگه چقدر شد کلش و ازین تعارفا
بعد اومدیم خونه پفک از تو کابینت اورد برا بچه ها
تو خریدامونم پفک بود باز اونم اورد😆گفتم پفک که داشتی باز چرا خریدی🤪 بعد یهو یادم اومد خودم پولشو دادم الان میگه چقد خسیسه یبار حساب کرده
یادش میوفتم خجالت میکشم ☺☺☺
مادر بزرگم از مکه اومده بود بعد یکی از اقوام گفت چشمتون روشن منم نه برداشتم نه گذاشتم گفتم مبارک شماهم باشه 😂😂🙄
یه بارم میخواستن منو پیش دبستانی ثبت نام کنن ۲تا معلم بود بعد من کفتم نههه اینو نمیخوام این سیاهه😬
بدبخت ضایع شد🤧
انقدر زشت بود چهره اصلاح نکردم با اون لباسایی داغون که از شدت داغونی یادمه تو کلاس زبان یکی دونفر بود هر چند دقیقه یبار نگام میکردن 😂دقیقا یادمه
یاد آوریش عذابم میده راستش
اینکه یکی نبود یکم یادم بده آراستگیو .خونوادم کلا بیخیال بودن از این نظر
۱۳ سالم بود رفتم تو یه سایتی با هویت پسر و بعدش گفتم دخترم 😂😂😂🐿🐿
رقصیدنم تو عروسی خواهرم
وایییی
لباسم
یاعلییییی
شنیون و آرایش زشت.چقدرم منت گذاشته بود زنیکه
ریده بود رو صورتم 😐
رقصمم این بطور بود که انگار ی کرمو داری قلقلک میدی
با کفش ۱۰ سانتی اخه بگو تو کفش ده سانتی نمیتونی بپوشی بیخود میکنی 😂
عروسی دختر عموم هم حدودا ۷ ۸ ساله بودم.ی صندل پاشنه بلند داشتم .نمیتونستم باهاش راه برم کل عروسی من رو زمین پخش بودم 😂لنگم همش ۱۸۰ باز میشد سر میخوردم رو بتن
من دوران نامزدی عکس فرستادم برای شوهرم تو حیاط
بعدا ک رو عکس زوم کردم دیدم ش ورت آبیه بابام پشت سرم رو بند
پهن بوده
