وقتی پدرم مرد۶ سالم بود مادرم نزاشت که من خواهرم بریم عموم بزرگمون کنه یه بار ازدواج کردکه طلاق گرفت میگفت جونم تا کی بمونم پای شما
۱۳ سالم بودکه باز ازدواج کرد منم باخودش برد غرورم شکوندجلو دوستام که ۸ سال تو یه روستا داغون اونم بایه پیرمرد ازدواج کرد که پیرمرده هم ناراحتی اعصاب داره هرروز بامادرم دعوا میکرد خلاصه یکماه مارو ازخونه انداخت بیرون مادرمم شکایتش کرد الان خونه خواهرمیم
مادرم خیلی بهم زور میگه یه ۳۸ میلیون دارم تو حساب پس اندازم سودی..
همش داره اعصابم رو خورد میکنه نمیزاره طلا بخرم میگه آواره ایم یا بهونه الکی میاره پولمو ازم بیگیره خراب کنه یا میخواد کتکم بزنه ،نمیزاره برم دانشگاه ثبت نام کنم حالم خرابه بااینکه پوله ب اسم منه ولی هیچ حقی تصمیمی نمیتونم براشون بگیرم
بزور ۳ میلیون ازم گرفت دادم برادرم ،برادرم ازدواج کرده متاهله یه خونه آپارتمان داریم از خودمون ک مستاجر توشه تاآخر برج ۶ درمیاد باید بریم داخلش برادرمم باهمون زندگی میخواد کنه زنشم همش برا پولای من تصمیم میگیره برادرمم بیکاره 😔بخدا همش برا پولای من نقشه میریزن ک ازم بگیرن
بااین خانواده چیکار کنم ؟؟