همه روز جمعه دست زن و بچشون رو میگیرن میرن بیرون یه حال و هوایی عوض کنن حالا شوهر من برگشته میگه من دارم میرم بیرون ،گفتم پس ما چی؟
میگه بشین سر خونه و زندگیت حالشو ببر.
گفتم تو چرا نمیبری؟
گفت من یه کاری هم بیرون دارم،
بعد که اعصابم حسابی بهم ریخت .
میگه اگه میخوای بیایید شما هم.
گفتم نه نمیام به سلامت،
خودش فهمید چه گندی زده اما نخواست از دلم دربیاره با خوشحالی کلی عطر و ادکلن روی خودش خالی کرد و رفت .
برگشت چی بهش بگم ؟
کل هفته با یه بچه کوچیک توی خونه سر میکنم آخر هفته هم اینطور...