شوهرم راضی بشه بریم بندر زندگی کنیم،،ماشین سنگین داره، الان وضعیت بار بندر عالی هست،، الان نزدیک دوساله داره شهری میکنه،، که اصلا دخل و خرجمون به هم نمیخوره،،، خواهرشوهرم بندر زندگی میکنه در عرض سه سال تونستن زمین بخرن،، خونه بخرن،،،، ماشینشون عوض کنن،،،(امیدوارم خدا براشون خوش بخاد) ولی ما اندر خم یک کوچه ایم،، راضی نمیشه،، میگه گرمای بندر رو نمیتونی تحمل کنی،، یا میگه چون اول خواهرشوهرم رفته دیگه نمیخام من برم که بگن خواهرش کشوندش رفت،،از اونورم میگه ممکنه خواهرم تو زندگیت دخالت کنه،،در حالی که خواهرش از شوهرم میترسه،، یعنی اگه اینجا 30الی 40ملیون گیرش میاد ممکنه بندر تا ماهی 120ملیون کار کنه،، کاش راضی بشه،، از اونورم همه میگن چون میری شهر غریب با 3تا بچه،، ممکنه خیلی اذیت بشی،، ولی برای اینده بچه هام خیلی میترسم،، به خاطر همین بچه ها میخام برم،،، من فقط برای چند سال میخام برم که زندگیم جمع بشه،،