منم وقتی میرم ی بار نشده خودش چای دم کنه برامون
صدای من میزنه میگه دم کن بخورید
منم میگم ما تازه خوردیم نمیخوریم دم نمیکنم دیگر
برج یک رفتیم خونشون بعد برای همه چای ریخت بعد برای من استکان نموند
که چای بیاره
زحمت نکشید بیاره یا بده یکی از نوه هایش از آشپزخونه بیاره
خودش خورد بعد تو همون استکانی که خورد ریخت برای من
وایی مردم فقط
منم رفتم ی استکان آوردم گفتم داخل این برام بریزین