ای خدا چندسال پیش این آقا منودید ن پرستار هستن اون زمان قصدمن طلاق بود واختلاف داشتیم باشوهرم گفتن میخوامت منم گفتم حرف نمیزنم باهات اما اگر تموم شدیم بهت خبر میدم دیگه من طلاق نگرفتم عروسی گرفتیم والان بچه دارم وسیمکارتمو شکستم بعدگوشیم ریجستری خواست رفتم گرفتم همین خطمو که ایشونم میدکنه یمکاه پیش دوباره ایشون شروع کردن به التماس وازطرف من فوش شنیدن وجریانشو شوهرمم بهش گفته بودم اونم حساسه