شوهرم با رفیق صمیمیش ی مدت قهر بود من وقتی فهمیدم خیلی خوشحال شدم چون بهش حسودی میکردم شوهرم خیلی باهاش میرفت بیرون بهم زنگ میزنن مدام هوای همو خیلی دارن از بچگی باهم بودن بعضی شبا شوهرم نمیومد خونه و میرفتن کوه وبیرون و...وقتی گف باهم قهرم من خوشحال شدم💔همش التماس خدا میکردم ک آشتی نکنن تا امروز ک بهم گف آشتی کردیم نمیدونم کارم زشته ولی خیلی ناراحت شدم😔اعصابم خورده از ته دل میخاستم ک هیچوقت آشتی نکنن😭🖤