دختر سه ساله اش رو گذاشت و رفت ...

خانواده‌ش اومده بودن؟

با احترام ولی سرد برخورد کن خودش حوصله ش نمیکشه بیاد پیشت، منم سال اول زندگیم، مادرشوهرم هرروز نزدیک شام میومد خونمون، منم تازه عروس دوست داشتم شام خوشمزه واسه شوهرم اماده کنم و ارایش کنم تا از سرکار بیاد، ولی خب به کارام نمیرسیدم چون زشت بود مهمونو بذارم برم ارایش کنم، خلاصه هی رفتارم رو سرد کردم خیلی گرم نگرفتم دید بهش خوش نمیگذره دیگه اصلا نیومد

نمیتونم اثبات کنم. اصلا مسیله من جدایی نیست همین الانم میتونم برم از خداشه. ولی من خونه ندارم که دخترمو ببرم خب کجا ببرمش اصلا خونه هم باشه بچه رو کجا بذارم و برم سر کار. بچه هشت نه ساله تو خونه تنها باشه؟ میخوام تمرین کنم همینجا کنارش هم هستم بهش فکر نکنم اهمبت بهش ندم و فکر کنم یه مهمونه که گاهی شبا میاد و میره. باید صبر کنم تا شرایطم رو درست کنم. نمیخام یهو تصمیم بگیرم و دخترم ضرر کنه. حتی اگه ثابت هم کنم کسی هست مگه کاری داره میگه صیغه کردم زنمه

 واسه مردا که ایرادی نداره

اتفاقا الان به یکی از دوستان همین حرفو زدم. میخوام کنارش باشم و بهش اهمیت ندم. دیشب تا صبح از حرفاش اشک ریختم میخوابیدم یک ساعت بعد می پریدم میلرزیدم. خیلی دلم شکسته وقتی بهم گفت تو هیچ جایگاهی نداری خیلی خرد شدم

خدا لعنت کنه اینچنین مردی رو...

هوفففففف

حقشون(دور از جون این جمع)یه زن سلیطه‌اس که آبروشون رو همه جا ببره...

زورشون به یه ضعیف تر میرسه..

امیدوارم موفق باشی تو مسیرت و دخترت هم به بالاترین درجه خوشبختی برسه❤

عزیزدلمی❤

حتما یه یکی رو پیدا کرده که خیلی خوبه که به من میگه غربتی. همه کاری براش کردم حالا بخاطر یه زن دیگه اینطوری بی خرمتم کرد

اره خیلی سخته خیلی. تازه دیشب به من میگه تو هرزه ای. منی که سیزده ساله تو خونش همیشه تنها بودم با همه کاراش بهش وفادار بودم میگه بچمو میگیرم تو هرزه ای. ولی من دیگه نمیخوام بهش فکر کنم. بخدا ضعف اعصاب دارم باید یاد بگیرم. شما قرص اعصابی میشناشید که قوی نباشه فقط یه کم آرومم کنه

ممنون گلم

عزیزم با عرض معذرت ، کار اشتباهی هست با حرفای همسرت اونجا موندن، نمیدونم به هر حال تو اعتماد بنفس و... بچه ات هم تاثیر گذاره. سن دخترت هم خوبه میتونی هرازگاهی از خونواده ات هم کمک بگیری. والا این روزا که میگذره عمر انسان هدر میره که بازگشتی نیست.