2733
2734

از کجا بفهمم شماره یکه


دیدی آن شب چه شد؟😔 پدر دیگر بیدار نشد... در گوشه ی تاریک و حزن آلود خانه... دیدی پدرم چشم بست؟ بی خداحافظی، بی حرف، بی پند و ناگهانی؟ دیدی فرزندانش را؟ سیمای غمگین دخترش را؟دیدی غم چشم پسرانش را؟ دیدی نفس در سینه حبس بود؟ چشمان در تمنای اشک بود؟ دیدی غم آسمان را؟ قطرات اشک بالا را؟ دیدی سکوت پرندگان را؟ ناله ی دلگیر باد را؟ دیدی که دیگر حرفی برای گفتن نبود؟ فقط اشک بود و اشک بود؟ دیدی که روز به سیاهی شب بود؟ آفتاب به سردی یخ بود؟ دیدی که دیوار ها را تاب ایستادن نبود؟ شمع را جان سوختن نبود؟ زیرا که دیگر عشق نبود🖤گرما نبود😭پدر نبود... 😔😔

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
پشتش مینویسن

دیدی آن شب چه شد؟😔 پدر دیگر بیدار نشد... در گوشه ی تاریک و حزن آلود خانه... دیدی پدرم چشم بست؟ بی خداحافظی، بی حرف، بی پند و ناگهانی؟ دیدی فرزندانش را؟ سیمای غمگین دخترش را؟دیدی غم چشم پسرانش را؟ دیدی نفس در سینه حبس بود؟ چشمان در تمنای اشک بود؟ دیدی غم آسمان را؟ قطرات اشک بالا را؟ دیدی سکوت پرندگان را؟ ناله ی دلگیر باد را؟ دیدی که دیگر حرفی برای گفتن نبود؟ فقط اشک بود و اشک بود؟ دیدی که روز به سیاهی شب بود؟ آفتاب به سردی یخ بود؟ دیدی که دیوار ها را تاب ایستادن نبود؟ شمع را جان سوختن نبود؟ زیرا که دیگر عشق نبود🖤گرما نبود😭پدر نبود... 😔😔
پشت جعبه اش نوشته  ۰۱

نوشته D01

پس چرا تیره تر میکنه صورتم و اخه🤦‍♀️

دیدی آن شب چه شد؟😔 پدر دیگر بیدار نشد... در گوشه ی تاریک و حزن آلود خانه... دیدی پدرم چشم بست؟ بی خداحافظی، بی حرف، بی پند و ناگهانی؟ دیدی فرزندانش را؟ سیمای غمگین دخترش را؟دیدی غم چشم پسرانش را؟ دیدی نفس در سینه حبس بود؟ چشمان در تمنای اشک بود؟ دیدی غم آسمان را؟ قطرات اشک بالا را؟ دیدی سکوت پرندگان را؟ ناله ی دلگیر باد را؟ دیدی که دیگر حرفی برای گفتن نبود؟ فقط اشک بود و اشک بود؟ دیدی که روز به سیاهی شب بود؟ آفتاب به سردی یخ بود؟ دیدی که دیوار ها را تاب ایستادن نبود؟ شمع را جان سوختن نبود؟ زیرا که دیگر عشق نبود🖤گرما نبود😭پدر نبود... 😔😔
شماره ۳

این الان شماره 3 هستش؟؟؟ 

دیدی آن شب چه شد؟😔 پدر دیگر بیدار نشد... در گوشه ی تاریک و حزن آلود خانه... دیدی پدرم چشم بست؟ بی خداحافظی، بی حرف، بی پند و ناگهانی؟ دیدی فرزندانش را؟ سیمای غمگین دخترش را؟دیدی غم چشم پسرانش را؟ دیدی نفس در سینه حبس بود؟ چشمان در تمنای اشک بود؟ دیدی غم آسمان را؟ قطرات اشک بالا را؟ دیدی سکوت پرندگان را؟ ناله ی دلگیر باد را؟ دیدی که دیگر حرفی برای گفتن نبود؟ فقط اشک بود و اشک بود؟ دیدی که روز به سیاهی شب بود؟ آفتاب به سردی یخ بود؟ دیدی که دیوار ها را تاب ایستادن نبود؟ شمع را جان سوختن نبود؟ زیرا که دیگر عشق نبود🖤گرما نبود😭پدر نبود... 😔😔
2740
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687