2737
2734

پسرم الان ۲۳ ماهشه...پایان ۱۸ ماهگی صبح تب کرد تب ۳۸ درجه..فوری بردیمش دکتر معاینش کرد گفت خوبه آبریزشو و سرفه نداشت برای تبش فقط استامنوفن داد...همینکه از مطب اومدم بیرون و نشستم تو ماشین یهو پسرم شیر بالا اورد البته قبلش داشت شیر میخورد...بعد دیدم بیحال و شُل شد لباش کبود شد و چشماش رفت بالا حدود ۳۰ ثانیه شد این اتفاق بعد که برگشت حدود ۱ دقیقه بیحال شد بعدم پاشد نشست و حرف میزد انگار ن انگار از عصر همون روز تا یک هفته اسهال شدید بود...البته ۵ تا دندون همزمان هم داشت درمیورد...ازمایشاتش خوب بود و نشان عفونت نداشت ماهم گذاشتیم ب پای دندون...۵ ماه بعد یعنی تو ۲۳ ماهگی دوباره عین همون روز دیدم صبح پاشد با تن داغ و بدن لرزون...تب و لرز داشت و نشسته بود یه گوشه کز کرده بود..بازم فوری بردیمش دکتر و دکتر معاینش کرد گفت خوبه فقط ۳۸/۲تب داره اوردیمش تو ماشین همینجور بیحال بود و چرت میزد ...مثل دفعه قبل تو ماشین تو همون بیحالی و چرت زدن یهو لبش کبود شد و چشماش رفت بالا اینبار ۱ دقیقه طول کشید بازم بعدش بیحال شد و خوابید.لرزش یا کف نداشت البته قبلش مثل حالت تب و لرز خیلی کوچولو میلرزید حتی سرشم یک لحظه لرزید ک اول فکر کردم از لرز تبشه بعد ک لب و چشمش اینطور شد ..و دقیقا مثل دفعه قبل از عصر اسهال شدید شده تا الان که یک  هفته شده و هنوز اسهاله شدیده...ازمایش خون و ادرار و مدفوع و سی تی گرفتن گفتن خوبه...البته الانم داره دوتا دندون در میاره...ولی ب خاطر دندون مگ تشنج میکنن اونم تب ۳۸!!!!دارم دیوانه میشم...از استرس و نگرانی خواب ندارم...بچه من سالم سالم...هیچ مشکلی نداشت فقط یه مقدار کمبود اهن داشت همین ک اونم جزئی بود...

علامت تشنجه‌ 

ولی فقط به خاطر دندان نبود چون دوباره تکرارشده حتما باید دارو استفاده کنه ۶ماه تا ۵ سال با توجه به جواب سی تی

کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار می‌گه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک هم‌خانه باهاش ادامه بده.

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

علامت تشنجه‌  ولی به خاطر دندان نبود چون دوباره تکرارشده حتما باید دارو استفاده کنه ۶ماه تا ۵ ...

بچه منم رو دندون تشنج کرد.  هر دندونش تب میکرد. هلاک شدیم تا دندوناش کامل شد

خدایا کمکم کن ب وزن دلخواهم برسم 
2731

عزیزم ببرش دکتر مغز و اعصاب اطفال.

میدونم باید دارو بخوره.

موقع تب هم باید بهش دیازپام بدی.اما همه اینا زیر نظر پزشک 

🖤حضرت علی علیه السلام🖤میشه اگر دوست داشتید برای شفای دخترم دعا کنید.
چیکار کردین براش؟دکتر پیش کی بردین؟تهران هستین؟دکتر خوب میشناسین؟

پیرم بیمارستان بستری شد چند روز دکتر گفت با یک بار نمیخواد سی تی و اینا بده.  الانم مشکلی نداره ولی حرف زدنش عقب افتاد. 

من همه جور دارویی تو خونه نگه میدارم. نزار تبش بالا بره. یاد بگیر با دماسنج جیوه ای کار کنی خیلی دقیقه. از پاشویه غافل نشو. شیاف ایبوبروفن استامينوفن  اینا همیشه تو خونت باشه. 

خدایا کمکم کن ب وزن دلخواهم برسم 
2740
بچه منم رو دندون تشنج کرد.  هر دندونش تب میکرد. هلاک شدیم تا دندوناش کامل شد


آره منظورم اینه که دلیلش دندون نبود . ممکنه برای هر تبی خدانکرده پیش بیاد . با یک بار تشنج دارو می دن اگه تکرار نشد باید ۶ ماه بخوره. این بچه که دوبار تشنج کرده درسته که جواب سی تی مشکلی رو نشون نمی ده ولی نمی شه اکتفا کرد چون باید هم تو بیداری هم تو خواب دو نوبت جدا سی تی بگیرن ولی بدون هیچ مشکلی برای سی تی باز هم دارو باید مصرف بشه

کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار می‌گه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک هم‌خانه باهاش ادامه بده.
اگ تهران هستین دکتر خوب معرفی کنید

بیمارستان علی اصغر. 

یه بیمارستان بسیار شلوغ و دولتی .جای پارک به هیچ عنوان نداره. باید با تاکسی برید.

 ولی دکترهاش بی نظیرند. 

کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار می‌گه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک هم‌خانه باهاش ادامه بده.
پیرم بیمارستان بستری شد چند روز دکتر گفت با یک بار نمیخواد سی تی و اینا بده.  الانم مشکلی نداره ...

میشه دقیق توصیف کنید تشنج پسرتون چجوری بوده چقدر طول کشیده...بخدا دارم دیوانه میشم

کدوم شهر هستی؟ اصلا نیاز نیست بیاری تهران. 

یه فوق تخصص مغزو اعصاب کودک اطراف خودتون پیدا کن. 

کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار می‌گه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک هم‌خانه باهاش ادامه بده.
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز