2733
2734
عنوان

‌‌ 🙊🙈 دوستتون دارم❤️

478 بازدید | 6 پست

دوستای عزیزم که پی ام فرستادید و بهم گفتین برگرد، پی ام هاتون خیلی زیاده و من تا فردا ظهر توی این کاربری هستم خب.. 🙊 دوباره پی ام بدین کاربری دیگه‌مو بهتون بدم عاشقونه هامو اونجا میذارم و عکسای دونفره با شوهرم.. 


اون خواهریای عزیزمم ک گفتن میتونیم متنهاتو برا شوهرم ن بفرستیم، آره عزیزانم اتفاقا خوشحالم میشم دنیا دوروزه خداوند زنها رو برای آرامش مردها و مردها رو برای تکیه گاه بودن و پناه بودن زنها آفریده وقتی زن و مرد مکمل هم باشن عشق تراوش میکنه از سینه هاشون و روح ها عاشق هم میشن و عشقی ک از روح نشات بگیره جاودانه هست و در دنیای آخرت هم عاشقانه زندگی می‌کنند البته اگر جایگاه هردوشون بهشت برین باشه ک بعید میدونم روح های عاشق بهشتی نباشن چون با گذر زمان زن و مرد عاشق شبیه هم میشن و اخلاقیات و خلق وخوهاشون مشابه هم میشه و چ چیزی زیباتر از عاشقانه زندگی کردنی که لبخند فرشته ها و رضایت خداوند رو در بر داره... 🙈🙊👨‍❤️‍💋‍👨❤️

عکسمو خواسته بودین یه تیکه شو اینجا میذارم چون نمیتونم اینجا کامل بذارم شوهرمم خودش یه کاربری دیگ حدود یه سال پیش برام زده بود ک تمایل داشت خاطرات عشقولانه زندگی مشترکمون اونجا بذارم البته حالت چت نداره و قفله مثه اینجا 

یه تایپیک زده بودم عنوانش اشتباهی حذف تایپیک بود ک دوست عزیزم نی نی یار حذفش کرد اشتباهی

ک دوباره براتون میزنم 🙊❤️🥺🙈


شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.

P

این حهازیه که شوهرم.. محمدرضام عشقم برام خریده... 

راستش.... تو تایپیکلم گفته بودم بهتون خواهرام... اینم قسمتیش... تک تک اینارو خودمون رفتیم خریدیم... بیشترش با سلیقه ی منه🙊👩‍❤️‍💋‍👨 

راستش.. وقتی میشینم و روکاناپه خونمونو زندگیمونو نگاه میکنم... یاد جمله شوهرم میفتم ک هر وقت بخاطر بدی کسی گریه می‌کردم.. بغلم می‌کرد.. اشکامو می‌بوسد.. و تو گوشم زمزمه می‌کرد: تحمل کن عشقم... نمیذارم کسی اذیتت کنه.. زندگی ای برات می‌سازم که همه انگشت به دهن بمونن و حسرتشو بخورن... جونمو به پات می‌ریزم.... 


اخه شوهرم بخاطر موقعیت خونودادگیش و اخلاق نجیبش خیلی خواطر خواه داشت... حتی از اقوام نزدیکش... یکی از این دخترا ک مجازی باهاش ارتباط داشت...و شوهر ساده م حتی رفته بود خواستگاریش جواب نه داده بودن.. خلاصه گذشت و منو خدا وارد زندگیش کرد.. عاشقم شد.. پناهم داد.. ذره ذره عشقمون تو هم نفوذ کرد... و برام جنگید در مقابل عزیزترین کساش وایستاد.. گفت این کسیه ک میخوامش... حتی.. اون دختره وقتی عقد هم کردیم ول کن نبود... هی پیام میفرستاد با مادرشوهرم ارتباط داشت.. حتی خودش یه صفحه جعل کرده بود ک من  تو سایت صیغه یابی بودم...  تا جاییکه مجبور شدم برم گواهی پزشکی قانونی  بگیرم... خیلی دسیسه کرد.. یه مدت مادرشوهرمو به جن شوهرم انداخت.. و باهم نقشه چیدن و  این دختره زنگ زد ب شوهرم.. شوهرمم از همه جا بی‌خبر.. سال نود و هشت بود.. شوهرم فحشش داد.. بهش گف ج.. ده هر.. زه گم شو از زندگیم من زنو بچه دارم... شوهرم اصا کوچکترین مهری بهش نداشت و نداره و نخواهد داشت... اما اون وقتی ب شوهرم گفتم گوشیو بده بهم ببینم چی میگه.. بهم گف قراره مامان ناهید تورو بندازه جلو در خونتون طلاق بده، بیاد منو بگیره... به روح پدرم حقیقت محض... من اینقد ناراحت شدم... شوهرم دستو پامو می‌بوسد میگفت مریم عشقم بخدا من از هیچی خبر ندارم.. به خدا می‌خوام... کارای مادرمو رو حساب من نذار... خلاصه... گذشت و گذشت... کم کم دایای شوهرم عاشقم شدن.. عموهایش.. و حتی پدرشوهرم... مادرشوهرم یه عروس گرفت ک تقاص همه ی بدیهایی ک ب من کرد.. اون عروس ازش گرفت... ممه یه شو گذاشت اجرا... چاقو کشید رو مادرشوهر پدرشوهرم... دادگاهی شدن و مأمورا اومدن خونشون آبرویی براش نموند.. در حدی ک اقوام و پدربزرگ شوهرم میگفتن تقاص کارایی ک با محمدرضا و عروسش کرد، داد... الان اونا پشیمون.. خیلیم پشیمون.. و خب.. شوهرم نبخشیده... اونهارو.. جز پدرشوهرم ک از اول حامی ما بود... البته.. دختره به شوهرم پیام داده بود دعا کردم.. جادو کردم.. پیش سید رفتم... خب... بعیدنبود از دختری که  وانمود میکرد دختره ولی.. ادم روانی ای که چندین بار دست ب خودکشی زده بود.. ..خونواده شوهرمو بهش بدبین کرد و الان هرچند پشیمون ولی خب... فتنه های این زنیکه خیلی اشک ب چش مادرشوهرم آورد... چون من سیده ام و مظلوم.. هربار اذیتم میکرد یه مصیبتی مادرشوهرم میدید... الان... با گذشت چهار سال.. اتفاق خیلی زیبایی میفته.. ک نمیتونم بگم... اما اتفاق دوم اینه که.. مهر من تو قلب همه رفت... در حدی ک خانواده ش روشون نمیشه نگاهم کنن.. و هربار مادرشوهرم میاد ازم حلالیت میخواد.. و من... کی باشم ک نبخشم وقتی خدای من بخشنده ست... 

و این گوشه ای از داستان عاشقیم ن هست... عشقم داره تماس تصویری میگیره مجبورم کوتاه کنم... یه نصیحت بهتون:عشق زوری نیست.. 

عشق واقعی... خیالی نیست.. بلکه عاشق طاقت گریه معشوق رو نداره.. چ رسد به دوری و... رویاهای فانتزی یه طرفه! 


دوستتون دارم.. و البته.. اون دختر رو حلال نکردم... 

پدربزرگ مادری من استاد علوم غریبه و پدریم استاد علوم دینی بود... 

سید اولاد علی هستیم... 

هیچ وقت نمیبخشم و هیچ وقت حلالش نمیکنم... 

چون پاکتر از من شوهرم ندیده... منی ک تا قبل ازدواج پوشیه میزدم و چه زیباست برای شوهرم اولین ها بودم.. ون تو مجازی باهاش آشنا شدم ن دوستی.. بهش پناه اوردم... و خدا عجب پناهی داد بهم... که عاشقم شد و عاشقم کرد.... 

دوستتون دارم... در پناه الله باشین عزیزای من... 

خدا نگهدارتون دیدار به بهشت

ا

اینم سالگرد عقدمون امسال.. ک خانوادگی مسافرت بودیم... و خب شوهرم سورپرایزم کرد.. هرچند.. له له میزدم برای این سورپرایز...هرچند مامان جون خیلیی ناراحت شد ک  محمد لو داد والا میخواست  تو جمع خانواده ها جشن کوچیک بگیرن

شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.

اون تی وی رو باباجون بهم هدیه داد.... ب عنوان جهازم... 

اون قندون مسی خوشگلو دایی حاجی دایی بزرگ شوهرم بهم هدیه داد..امسال پاگشامون کردن ..... خیلی دوسش دارم و دوسم داره و واسطه ی ازدواج ما بود... 

امم.. با داییای دیگشم اقوام دورش هم رفتو امد داریم.. توخونه.. تو رستوران... شبای محرم.. شبای رمضان... هرسال عیدا هرسال... و خب ب قول زندایی کوچیکش منو محمد فقط سه تا داییش داریم با عموهایش و بابایی... 

چون پدرشوهرم اینا یه جا دیگ زندگی میکنن خیلی کم میان 

ما میریم بیشتر.. 🙊

اون ساعتا هدایای منو شوهرم به هم روزای خاصه... 

اون اکسسوری هم دخترعمو شوهرم سرشو شیکست چندهفته پیش ک دعوت بودن 🤦🏽‍♀️🙊

امم.. اون چستر نارنجی هم همونی بود ک تعریفشو تو تایپیکای قبلم کردم... 

راستش شوهرم گف میخوام جهازتو هم رنگ چشات کنم🙈🙈 گرونترین جهازو برام گرفت.... شوهر عاشقم به وعده هاش عمل کرد... و آخریش رو.. اینجا نمیتونم بگم..تو کاربری جدیدم چرا... 


از خدا می‌خوام ک همه ی عاشقای واقعی رو به هم برسونه... و زندگی همه رو از چشم حسود و بخیل در امان بداره... چرا که خداوند در قلبهای مهربان هست

شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

و این عشق هست.. مفهوم عشق همینه.. از خود گذشتن برای رسیدن به معشوق... و ثمره ش بیماری شوهرم بود ک همش سرفه می‌کرد... اما با عاشقانه های من.. سرفه هاش خشک شد و ریشه از سینه ش رخت بر بست..... 

مستقل شد و خونه رویاییمو ساخت... خداوند به زندگیمون  برکت داد و البته باباجونم خیلی هوامونو داشت.... 

این شد که خداوند در زندگی ما تجلی پیدا کرد چرا که آشیانه‌ی خداوند در قلبهای شکسته ست و با صابران همراه... 

البته... خب.... من دحتری هستم ک تو چشم نامحرم نگاه نکردم... الانم ک الانه هیچ وقت تنها بیرون نرفتم...مگر سرکوچه خرید یا...  چون تو محیطی بزرگ شدم ک کاملا روحانی بود..  و... محیطی ک بیشتر نمیتونم توضیح بدم اما..... این برای شوهرم عجیب بود و هنوزم عاشق اینه... حس غرور بهش دست میده که من، اینقدر بکرم... ن تاحالا با کسی دوست شده بودم... ن گوشی هوشمند داشتم..، و ن ارتباط با جنس مخالف داشتم... هیچکدوم... البته این ب معنای دوری از زندگی مدرن نبود.... چرا که تحصیلات عالی دارم و خب زمانی مشغول ب کار بودم... اما شوهرم اجازه نداد.. 🙊🙈بهم میگه خونه بشین عشقم نمیخوام چش کسی غیر من بهت بیفته🙈...

اینم از غیرت مردای عاشقه دیگه..... 

خیلی حس میکنم تمجید کردم... ببخشید اگ صحبت هام باب میلتون نبود اما اگه جایی صحبتی از عشق اساطیری شد.  بدونین هنوزم وجود داره.... عشق منو شوهرم.. یک نمونه شه... ک میخوام کتابش کنم و چاپش کنم... به پیشنهاد اطرافیان🙈

امم... شوهرم داره میاد.... برم خوشگل کنم.... دوستتون دارم.... پیام هارو خوندم و دیگ پیامی نبود ا دوستای عزیزم... پس ب خدا میسپارتمون... 

 در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد


جلوه‌ای کرد رُخَت دید مَلَک عشق نداشت

عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد


عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد

برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد


مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز

دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد.... 


شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.
2731

عکس کامل نمی‌تونم بزار م گلای من... الانم شوهرم بهم گف رمزو پاره کنم... آخه رمزم دست شوهرم بود و بخاطر مسائل خاص.. ام.... کلا تو فضای مجازی و گوشی و اینا کنترل میشیم چون عروس افراد خاصی شدم🙊🙈


و... خب البته خیلیا اینجا می‌دونستن  این موضوعو... برا همین تصمیم ب تغییر کاربری گرفتیم... و خب تو اون یکی کاربریم دیگ منو کسی نمیشناسه...  تایپیکلم طوری میزنن ک هیچ وقت پربازدید یا داغ نشم🙊🙈

امیدوارم همتون عشق دوطرفه رو تجربه کنید و دعا میکنم اونایی ک مریض هستن خدا شفاشون بده... 

و.. امیدوارم که هیچ وقت مجبور نشین تایپیک دروغ بزنین و رویاهات ن تبدیل به واقعیت بشه

البته فقط درصورتیکه عشقتون دو طرفه باشه.... 


عزیزای من این کاربری دیگ تعطیل میشه.....ببخشید وعده م فردا بود اما فردا قراره با شوهرم بریم بیرون... 

دیگه حلالمون کنین... امیدوارم خداوند به دلهای سوخته صبر بده و آتیش دلهاشونو خاکستر کنه قبل از اینکه شعله های این آتیش خودشونو اطرافیانشون بسوزونه🙊😁


خیلی دوستتون دارم عزیزانم خیلی خیلی خیلی امیدوارم ک عشق حقیقی رو تجربه کنید ببخشید اینقد تکرار میکنم اخه خییلی دلم میسوزه خیلی بخصوص واسه دخترایی ک عشقشون یه طرفست و تو توهم زندگی می‌کنن و هم خودشونو هم والدینشونو پیر میکنن... یه خودتون بیایین عزیزای من زمان با ارزش ترین دارایی ما هست زندگی در جریانه و ما داریم زندگیمونو میکنین عاشق ها روز بروز عاشق تر میشن و اونایی ک عشقشون یه طرفست روز بروز منزوی تر و دورتر و تنهاتر... 

هیچ وقتم ب دعا و طلسم روی نیارین شاید رو ادمای عادی ک اهل نماز و مقید نیستن اثر کنه اما روی افرادی ک تو علوم غریبه سررشته دارن تاثیری نداره بلکه ورود اجنه به دنیاتون رو باعث میشه و مدام ب توهم و رویابافی و انتظار افزوده میشه تاجایی ک میبینی ای دل غافل.... 

به قول معروف... 

آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم... 

یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم... 


اون سورپرایز بگم..راستش از بس ذوق دارم طاقت ندارم... 

خیلی دل شادم اخه..... 

میخوام با شما سهیم شم... 

اونم اینه... ک....چون بدون جشن اومدیم سر خونه زندگیمون.... شوهرم تالار رزرو کرد و... داریم برا جشن عروسیم آماده میشیم.... امم چند ماه دیگ عکس عروسمو اینجا میذارم.... و بعد از نی نی یار میخوام تعلیم کنه🙊

آخه ک فصل جدیدی از زندگیم شروع میشه... و خب.. بیشتر تو فضای دیگه ای فعالیت دارم... 🙊🙈

دوستتون دارم.. 

پس اونایی ک درخواست دوستی ندادین و منتظر سورپرایز باشین خب چون الان دیگ نمیتونم بیام تا بعد عروسیم


شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.

و اینم از سورپرایز مون... 


و آخرین آرزوم... که محمدرضام برآورده کرد... 

این عشق الهی رو مدیون خداوند هستم... 

که از سه سالگی حضورش رو حس کردم... 

حالا... ممکنه بیام عکس عروسیمون بذارم ممکنه نیام... 

اما... الان ک دارم مینویسم با گریه مینویسم.. ک من چقدر خوشبختم.   ک شوهرم عاشقمه.   خیلی خوشبختم...،  ب قول اطرافیان نظر کرده خدام🥺


در ازل پرتو عشقت ز تجلی دم زد... 

عشق آمد و آتش به همه عالم زد... 

عاشقتم محمد رضام.. عاشقتم شوهرم... عاشقتم همه کسم.. عاشقتم دردت به جونم... عاشقتم چشم کهربایی من.. عاشقتم بوسه گاه من.. عاشق بوی تنتم وقتی مست آغوشت میشم... عاشق چشمای بیقرارتم وقتی مستن تنم میشی... عاشق عشقم گفتناتم وقتی پاتو توخونه نذاشته صدام میزنی.... و من چ خجالت میکشم ا همسایه ها... ک یواش تر عشقم... مبادا دلی بلرزد و آه حسرت بکشد...که دلها جایگاه مقدس خداست.... 


خدانگهدارتون عزیزانم... دیدار به قیامت 

ببخشید بد قول شدم عجله دارم شوهرم رفته حموم و الان میادش

بهم گف تا برم حموم بیام خدافظی کن با نی نی سایت 🙊🙈

و منم اطاعت امر... دلم نمیاد ک ن بگم.... 

شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.

شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز