یک سال و نیمه عروسی کردیم یه بار فقط مهمونی گرفتیم بعدش هم هر کی اومد فقط عید اومدن
مادر خودم عید اومده بود خونمون
هیچوقت نه هیشکی میاد نه دعوت میکنم😅حوصله مهمون و ریخت و پاش و غیره ندارم
به جای اینکه قوم شوهرو مهمونی بدم با پولش میرم مسافرت یا خرید
جاریام که تو یه ساختمونیم از وقتی اومدم اینجا هیچ کدوم مهمونی ندادن من که از همشون کوچیک ترم پاشم مهمونی بدم؟
خانواده خودم هم بخاطر مادرشوهر که تو یه ساختمونیم مهمونی نمیدم چون میدونم میگه با پول پسرم به خانوادش میرسه و فلان میدونی که دهن مادرشوهرو نمیشه بست
در کل راحتم که با کسی رفت و آمد ندارم حتی خونه مادرشوهر که طبقه پایینه هم نمیرم کلا حوصله ندارم
مرسی عزیزم تو هم همینطور
دقیقا برای منم عجیبه.زنداداش بزرگم همون تعداد محدودی که میاد تمام آذوقه ش هم میبره و کلی تیکه پرونی میکنه بعد هم بخوای بری خونه ش هزار تا بهونه میاره برات
ولی خداروشکر خواهر و زنداداش کوچیکم خوبن زیاد میان و میمونن ولی کنارشون حالمون خوبه
خیلی کم زیاد دوست ندارم خودم با همسرم و بچم بیشتر حال میکنم تا شلوغ باشه
ماهی ۳بار مهمون میاد ۲بارم ما میریم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
