حضوری چه حرفایی برا تعیین تکلیف شدن بزنم؟

۲۲ سال ک چند روز دیگه میرسه ۲۳

می‌خوام جدی باهاش حرف بزنم ، خودش می‌فهمه کسی بهتر از من واسش پیدا نمیشه و نیست و قدرمو فقط نمیدونه بابت همین تلنگر جدی و حرفای اخرمو می‌خوام بزنم دیگه بستگی به خودش داره ک ثابت بهم کنه ، چون واقعا دغدغه و حوصله فکر کردن و ضربه خوردن بابت کم تعهدی و خ.... رو ندارم ، پس بهتره اول تکلیفمو باهاش روشن کنم

یه بازه زمانی دو هفته ای ارتباط برقرار کرده بوده ک با مادرش صحبت کردم حضوری و حرفای دل خودمو زدم و بعدش اونم با دخترش حرف زد ک کلا به اشتباهش پی برد و هر سری خودش میگه ک اره من اشتباه داشتم ولی نمی‌فهمم دیگه چطوری خودمو بهت ثابت کنم بخدا ک انگ یا تهمتی نزنی( من آدم انگ زدن یا تهمت زدن بخدا نیستم چون حوصلشو ندارم آدم فکرش آزاد باشه خیلی خوبه ک ، اما بابت خاطره تلخ و بی اعتمادی که دیدم اپن بازه زمانی ، فکرم درگیره همش و تصورات و باور هام بهم ریخته شده ، بابت اینکه رفع کدورت هم نشده حضوری بعد از یکسال همچنان هر از گاهی از این بابت شک و تردید و بحث و اختلافی پیش میاد !! ) 

بابت همین میخوام برم حضوری تمام حرفهای دل و جدیمو بهش بزنم اما بابت همین از همه عزیزان کمک می‌خوام که بهم بگید چ حرفایی رو بزنم واسم تایپ کنید ک کم نیارم بخدا ممنون یه دنیا میشم

یه بازه زمانی دو هفته ای ارتباط برقرار کرده بوده ک با مادرش صحبت کردم حضوری و حرفای دل خودمو زدم و بعدش اونم با دخترش حرف زد ک کلا به اشتباهش پی برد و ارتباطشو قطع کرد و هر سری خودش میگه ک اره من اشتباه داشتم ولی نمی‌فهمم دیگه چطوری خودمو بهت ثابت کنم بخدا ک انگ یا تهمتی نزنی( من آدم انگ زدن یا تهمت زدن بخدا نیستم چون حوصلشو ندارم آدم فکرش آزاد باشه خیلی خوبه ک ، اما بابت خاطره تلخ و بی اعتمادی که دیدم اپن بازه زمانی ، فکرم درگیره همش و تصورات و باور هام بهم ریخته شده ، بابت اینکه رفع کدورت هم نشده حضوری بعد از یکسال همچنان هر از گاهی از این بابت شک و تردید و بحث و اختلافی پیش میاد !! ) 

بابت همین میخوام برم حضوری تمام حرفهای دل و جدیمو بهش بزنم اما بابت همین از همه عزیزان کمک می‌خوام که بهم بگید چ حرفایی رو بزنم واسم تایپ کنید ک کم نیارم بخدا ممنون یه دنیا میشم

قصد من اذیت کردن هم نیست و پای دل وسطه ، اما دیگه صبرم لبریز شده می‌خوام بطور قاطع و جدی حرفامو بهش بزنم و دیگه خودش میدونه و بشینه دو دوتا کنه در صورتی که کمبودی واسش گاهی نزاشتم و همیشه تعریف و تمجید ازم میده و خودشم می‌فهمه ک اشتباه کرده و کسی بهتر از من واسش پیدا نمیشه ، ولی همش ته دلمو با حرفای احتمالیش ک مثلا حرف از آینده میزنم واسش میگه یقین نداشته باش یا اطمینان کامل نداشته باش شاید مورد بهتری اومد و رفتم و این حرفا ک هوا برم نداره ، یا از طرفی بهم میگه فلان کار رو داخل زندگی مشترک واست میکنم ، اصلا با خودش معلوم نیست چند چنده یه روز اینطوری یه روز اونطوری!