شوهرم خواست بیاد کولر مامانم اینا رو درست کنه
گفت شمام بیایید خیلی وقته نرفتیم
مادرشوهرم زنگ زد گفت شوهرت یادش نره، گفتم نه داریم میاییم
گفت بیایید من دارم میرم جایی زود میام
خلاصه دو ساعته اینجام. شوهرمم یکساعت پیش رفت(منم نیم ساعت پیش زنگ زدم گفتم حوصله ام سر رفت)
خلاصه ظرفاشونم شستم(این مهم نیست چون حق گردنمم داره)
الان مادرشوهرم اومد
هنوز نیومده رفت بالا(پیش پدرشوهرم)
به شوهرم زنگ زدم
اول میگه بپوش دارم میام
بعد میگه نه زشته
بزار بیام بالا یه هندونه اوردم یکم بشینیم بعد بریم.