من که زدم به در بی خیالی
یه مدت کلی غصه میخوردم حرص میخوردم
از رفتارا و حرفای مادر شوهر و جاری و خانواده شوهر
ولی الان دیگه زیاد توجه نمیکنم ... اینقدر حرف بهم گفتن فقط میخندم جواب نمیدم خدا جاش جواب میده اینقدر هست که اگه بگم چند صفحه میشه یه نمومه کوچیکش 👇
مثلا جاریم گفت بچت چرا شبیه فلان دختر فامیل شده نامحرم هست با شوهرم ...گفت اون اون وسط چیکار میکرده....
باورت شاید نشه بچه خودش کوپ یه کسی تو فامیل شده که نامحرمم هست هی دلم میخواد همون حرفو بهش بگم ولی گفتم ولش من مثل اون نشم