2733
2734

سلام منو مادرشوهرم تو ی ساختمونیم.۴روز پیش مریض شد رفت بیمارستان منم براش ناهار حاضر کردم چای گذاشتم اومدن سریع سفره ناهار پهن کردم بعدش خاله شوهرمم اومد بهش سر بزنه .خاهر شوهرمم اومذ.

مادرشوهرم یکم ک گذشت گفت از موقعی ک دعا تو خونم پیدا شده حالم یکسره بده.بعد گفت حدود دوماه پیش رفتم تو کشو لباس بگیرم دیدم لای دستمال کاغذی چنتا گیره رنگیه(منظورگیر عکس،ک منم برا جهازم خریده بودم تو کشو میز تلوزیون گذاشته بودم بعدا عکسامو بزنم ب رسیه ,دختر خاهر شوهرمم موقع جهاز اوردن دیدش گفت زندایی اینا چیه چقد نازه،گفتم برا عکسه بعد گذاشتم تو کشو)

تا اینو گفت مادرشوهرم فهمیدم کار نوه شه خندیدم گفتم کار بچه حتما از گیره های من برداشته کسی با این چیزا اخه دعا نمیکنه ک انقدم تابلو بزاره یهو گفت ن ب ملا نشون دادیم گفت دعای زبون بنده فلانه.خاهرشوهزمم گفت اره قشنگ ۵تا هم بود ب تعداد خونواده ما معلوم نیس کی کرده.(درصوزتی ک با منو شوهرم میشیم۷تا),قشنگ منظورشون من بودم ک گفتن بعد اینک تو جهاز اوردی پیدا شد.منم گفتم برم ببینم گیره هام هست یا ن مال من ۱۵تا بود اگ ۱۰تا مونده باشه همین بچه برداشته بازی کنه(دخترش کلاس چهارم)

بعد اومذم دیدم بله گیره من ۱۰تاست بردم پایین.یهو خاهر شوهره گفت ن قبل جهاز اوردن تو پیدا کردیم.دختر من دست نمیزنه ک.تازه اینارو دید گفت زندایی داره از اینا من دیدم.

منم یکم بعد اومذم بالا پیش شوهرم بغضم ترکید گفتم خاهرو مادرت قشنگ بهم تهمت زدن گفتم حاضرم قسم بخورم کار بچه بوده.شوهرمم جوش اورد بره پایین من نزاشتم گفتم چیزی نگو بدتر میشه.خدا بالاسر هست خیلی دلم شکست.فردا صبحش شوهرم میره پایین میگ بهشون و بچه خاهر شوهرم لو میده ک کار خودش بوده.مادرشوهرمم میاذ دعوا ک چرا ب پسرم گفتی بچه غش کرد از گریه ۴تا گیره ارزش داشت.خاهرشوهرم گیره میخرن میارن برام بالا بعدش میگ دیگ دخترم رو نمیزارم بیاد خونت تا چیزی گم بشه تقصیرکار نشه.

کلا طلب کارشدن.ک چرا حرف زنونه رو ب شوهزت گفنی مارو ب خاکو خون کشید.شوهرم خیلی ادم ارومیه فقط طرفدارحقه خیلی حالا هرکی باشه.

مادرشوهرم اومد ی عضر خاهی الکی کرد گفت ببخشید من قصدم تو نبودی درصورتی ک شوهرم میگ ۲ماه پیش بهت شک کرد من گفتم زنم اینجوری نیس چیزی نگین.میگ بلاخره خاستن بهت ی دستی بزنن.جلو مادرش گفت اینارو.

گفت مادر اگ وجدان داری بگو منظورت زنم نبود.مادرشم گفت نبوذ ی عضر خاهی کرد منم گفنم نمیتونم ببخشم .

الان ۴روزه نرفتم پیششون پایین واقعا نمیتونم ببینمشون.درصورتی ک مادرشوهرمم مریضه همش نمیرم پایین

منم اینجا عروس شهر غریب شدم.

شما بودین میبخشیدین؟

خیلی طولانیه...

𝕾𝖔𝖒𝖊 𝖘𝖎𝖑𝖊𝖓𝖈𝖊 𝖘𝖍𝖔𝖚𝖑𝖉 𝖇𝖊 𝖙𝖗𝖆𝖓𝖘𝖑𝖆𝖙𝖊♣️🎭                                                                                 http://t.me/HidenChat_Bot?start=5752658275


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

دیگه شوهرت برخورد کرده دیگه

بله من باشم‌ چون دفعه اوله میبخشم

دیدید تو سایت چقدر زیاد شدن..مثل نقل و نبات همه جور فحشی میدن و اصلن براشون مهم نیست..نی نی یار رو هم تگ میکنی فوق ۳ روز تعلیق میکنه و طرف این بار پررو تر از دفعه قبل برمیگرده..با امثال اینا دقیقن مثل خودشون رفتار کنید همه کاربرا دست به دست هم بدید و بهش حمله کنید و پشت هم وایسید تا یاد بگیرن اینجا چاله میدن نیست که بیان عقده هاشون رو خالی کنن..شما هم کیسه بکس اونا نیستید که اعصاب شمارو به بازیچه بگیرن،، امثال اینارو خودمون باید جمع کنیم و درس عبرت بدیم بهشون
2731

نه نمیبخشیدم

بهتر شد به شوهرت گفتی هر چی میشه به شوهرت حتمااااا بگو

بهتر هم شد اون بچه رو دعوا کردن


از اون بهتر که دیگه خواهرشوهرت بچش رو نمیفرسته این خیلی خوبه😊

نمیتونی با خانواده ی شوهرت قطع رابطه کنی 

اصلا نمیشه

باهاشون رابطه داشته باش 

ولی دیگه کمتر برو  اتفاقا بهونه ی خوبیه😂😂😂

چقدر ازین حرفای خرافاتیه جادو جنبلی بدم میاد که آخرشم همش تهمته و افترا، یکی به اونیکی تهمت میزنه فلانی منو چشم زد حسوده چشمش دربیاد تخم مرغ میشکونن و اسپند دود میکنن چشم یارو دربیاد، یکی به اونیکی تهمت میزنه که تو واسم دعا نوشتی و از خدا هم نمیترسن سر این تهمتا و جادو جنبلا

2738
دیگه شوهرت برخورد کرده دیگه بله من باشم‌ چون دفعه اوله میبخشم

دفعه اول ک تهمت زدن.

ولی جلو خاله شوهرم.

واقعا قلبم شکست.

چن روز پیش تو حموم بودم تازه لباس دراورده بودم گوشیم زنگ خورد فک کردم مامانم اومدم بگیرم دیذم مادرشوهرمه.

گفت بیافشارمو بگیر گفنم من تو حموم بودم لباس تنم نیس خیس تنم دوش بگیرم میام‌.

همینو ب شوهرم گفته زنت نیومد فشارمو بگیره.خیلی دیر اومد بهونه گرفت

درصورتی ک خدا شاهده نیم ساعته تند تند رفتم.




نه نمیبخشیدم بهتر شد به شوهرت گفتی هر چی میشه به شوهرت حتمااااا بگو بهتر هم شد اون بچه رو دعوا کرد ...

مادرشوهرم خیلی ب پسرش وابسته.

شوهرم میگ فک میکنه تو منو بردی برا خودت.

میگم من اومدم شهر غریب تو ی ساختمون کجا برذمت اخه.

واقعا خسته شدم .شوهرمم خسته شده طفلی از دست مامانش.ولی طاقت ناراحتی مامانشم نداره.

میگم جدا بشیم.میگ الان دوماهه عروسی کردیم.یکم یگذره خونه روجدا میکنم یکم این جو بخابه الان یگم بدترع

حالا که عذرخواهی کرده اگه دوباره تکرار کرد دیگه سرد برخورد کن ولی الانم یکم لفتش بده تو آشتی 

دیروز خاستیم بریم بیرون تو حیاط بودن سلام دادم.

پدرشوهرم جواب داد،مادرشوهزم حتی روشم اونور کرد.

طلب کارن ازم انگار.

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز