من سه تا سقط داشتم
سقط اول قشنگ جنینم اومد تو دستم و دو هفته داغون بودم و دلم نمی خواست با کسی حرف بزنم و احساس میکردم هیچ کس جای من نیست تا درکم کنه( سال هشتادوهشت)
واقعیتش بعد اون جریان همش ترس داشتم اما همون سال باز باردار شدم و سقط
دیگه دنبال کردم تا ببینم مشکلم چیه
سقط سوم هم سال نود
دیگه امید نداشتم تا سال نودویک فهمیدم باردارم زمانی که امیدی نداشتم و هفته هشتم رفتم دکتر و دکترم گفت این جنین قلب داره و مارو شرمنده خودش میکنه!!! نه ماه با استرس سلامتی دخترم سپری شد و وقتی هم بدنیا امد بازم باورم نمیشد این دختر من باشه
من معجزه خدا رو دیدم
تا پنج ماهگی هم فقط مامان خودم میدونست و به کسی نگفتم