نکته مهمتر اینکه بر اساس تحقیقاتی که شخصاً به عنوان مشاوره خانواده به عمل آوردهام، وقت گذاری بیشازحد مرد بیرون از منزل بهمنظور کسب درآمد بیشتر، موجب میگردد زن از بزرگترین نیاز خود یعنی « حمایت عاطفی همسر » بیبهره بماند. همچنین خستگی بیشازحد مرد برای تأمین نیازهای بیشازحد خانوادهاش، او را ازلحاظ روحی و ذهنی بهشدت خسته و حتی کلافه میکند. بهنحویکه پس از بازگشت به منزل حوصلهای برای شنیدن حرفهای همسر ، گفتوگو با همسر و فرزندان نداشته و حتی بعضاً بدخلق شده و درواقع خستگی خود را به منزل میآورد.
وای به آن روزی که خانم او نیز فراموش نماید، همسرش برای تأمین نیازهای اعضای خانواده از صبح تا شب دوندگی میکند و شروع به غر زدن و شکایت از خستگی و بی حالی همسر کند. مشکل اساسی در خانواده هایی رخ میدهد که علاوه بر مرد خانواده ، همسر او نیز در بیرون از منزل شاغل است و عملاً منزل تبدیل به یک خوابگاه میشود که زوج فقط خستگی جسمی و روحی خود را به خانه آورده و خانه محلی برای خواب شبانه است.
در چنین شرایطی، همسر و فرزندان خانواده از نعمت باهم بودن، همدلی، هم صحبتی و حمایت عاطفی از یکدیگر محروم بوده و باوجود داشتن یک زندگی نسبتاً مرفه، عملاً هیچ آرامش و رضایتی از زندگی در آنها وجود ندارد و این علامت شروع انواع آسیبهای اجتماعی است. فرزندان چنین خانواده ای به دلیل محروم بودن از همصحبتی والدین، به سمت دوستان ناباب گرایش پیدا مینمایند.
خانم ۲۸ سالهای که تصمیم به طلاق از همسر خود گرفته بود چنین میگفت: «پنج سال از زندگی مشترک ما می گذرد. دو سال اول ازدواج با آرامش و به خوبی گذشت؛ شوهرم کارمند سادهای بود و خانه کوچکی اجاره کرده بودیم، معمولاً همسرم ساعت ۴ بعدازظهر به خانه میآمد، گاهی اوقات غذای سادهای در منزل تهیهکرده و با همدیگر به پارک و گشتوگذار میرفتیم. شوهرم حقوق کمی داشت ولی زندگی گرم و باصفایی داشتیم. اما رفتوآمد ما با یکی از بستگان ثروتمند و گشتوگذاری که گاهی اوقات با آنها میرفتیم کمکم موجب گردید از وضعیت رفاهی و اقتصادی زندگی احساس نارضایتی داشته باشم.