منم درس می خونم . اصولا دختر آرومی هستم سرم ب کار خودم گرمه واسه همین محدودیت برام ب حساب نمیاد
طلاق سخته حرف همیشه هست بستگی به آدمش داره من شخصا خیلی چیزا رو نمیتونم تحمل کنم همیشه میگم آدم پارک بخوابه بهتره تا تو یه سری زندگی ها بمونه
جدا شدم نه کسی رو داشتم نه پولی نه مدرک تحصیلی ولی رفتم کارخونه کار کردم کم کم مهاجرت کردم شهر دیگه از حرف مردم راحت شدم و زندگی خوبی داشتم دوران تنهاییم با همه سختیش
الانم دوتا بچه دارم یه چیزایی مثل خیانت کتک بی حرمتی ببینم واقعا میرم حتی شده باشه برم سالمند نگه دارم
منم جدا شدم
البته عقد بودم
بچم نداشتم
مهریمو ی مقدارشو گرفتم
ماشین خریدم طلا هم ب عنوان پس انداز دارم
پرستارم خودم کار میکنم
خانوادمم پشتم بودن
با خانوادمم زندگی میکنم
حالم خوبه آرامش دارم
ولی خب تنهایی گاهی وقتا ادمو اذیت میکنه
البته تنهایی ب مرور ادمو پوست کلفت میکنه
منم درشرف طلاقم خیلی بعدازطلاق میترسم ازاینده شب وروزندارم ازخواب خوراک افتادم اربس فکرمیکنم چرازندگی من اینجورشد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
57 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
