2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

دوباره دکترم آمد معاینم کرد گفت از نظرم پیشرفت نکردی به ماما هم گفت معاینم کنه اونم گفت در حد پنج سانت باز شده و نرم تر شده رحمت گفت از نظرم بازم تلاش کن معاینه ها خیلی دردناک بودن الان که مینویسم از بس اونموقع درد داشتم گریم میگیره دکترم گفت برو تو وضعیت سجده یکساعت هم تو وضعیت سجده بودم دیگه تو این وضعیت موقع دردام از حال میرفتم سرمو میکوبیدم به تخت قشنگ مرگ رو جلوی چشمام میدیدم
دوباره معاینم کردن ایندفعه که گفتن پیشرفت نکردی دیگه بغضم ترکید دلم شکست دکترم گفت از نظرم بهتره سزارین بشی مامانم بهش گفت هیچ راهی نداره طبیعی زایمان کنه گفت من میتونم برم دو ساعت دیگه بیام ولی فکر نمیکنم پیشرفت کنه گفتم دیگه حاضر نیستم درد تحمل کنم دارم میمیرم ساعت دو بعد از ظهر گریه کنان بردنم اتاق جراحی اصلا دیگه تحمل دردم صفر شده بود التماس میکردم حالا که قراره سزارین بشم فقط زودتر دیگه طاقت ندارم درد بکشم
متخصص بیهوشی گفت ناشتایی گفتم ته آب‌میوه خوردم ناراحت شد یک چیزایی بهم گفتن یک ماسک آوردن گفتن توش نفس بکش و بعد به همه که اونجا بودن گفت آماده این! اونا هم گفتن آره و من دیگه چیزی نفهمیدم تا اینکه تو اتاق ریکاوری همش صدام میکردن و من چشمامو باز میکردم میگفتم بچمو میخوام آوردنش سینمو گذاشتن تو دهنش و بردنش
2801
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز