دوباره دکترم آمد معاینم کرد گفت از نظرم پیشرفت نکردی به ماما هم گفت معاینم کنه اونم گفت در حد پنج سانت باز شده و نرم تر شده رحمت گفت از نظرم بازم تلاش کن معاینه ها خیلی دردناک بودن الان که مینویسم از بس اونموقع درد داشتم گریم میگیره دکترم گفت برو تو وضعیت سجده یکساعت هم تو وضعیت سجده بودم دیگه تو این وضعیت موقع دردام از حال میرفتم سرمو میکوبیدم به تخت قشنگ مرگ رو جلوی چشمام میدیدم