من دیشب خواب دیدم که با شوهرم سوار اتوبوسی هستیم و داریم یه جایی میریم که انگار جای خوبی هست مقصدمون بوده یکی از برادرای شوهرم هم یادمه که هست ولی دخترم رو ندیدم. تو مسیر راه یک جایی اتوبوس از بین بدن های به دار کشیده رد میشه تعداد زیادی مرد را با طناب دار زده بودند وسط مسیر ما بود. من سرم رو پایین کرده بودم و نگاه نمی کردم ولی شوهرم پیاده شد و گفت حتما اینا کار خلافی کردند که دار شون زدن. بعد یک چیزی مثل طناب گرفت دستش و به بدن یکی از این مرده ها می زد. شلاق می زد در حالیکه طرف رو طناب دار بود. مرده بود. خیلی ناراحت بود از دستشون. من هیچی نمی گفتم فقط گاه گاهی سرم را بالا می کردم نگاه می کردم دیگه از ترس سرم رو هم بلند نمی کردم.