دو سال دیگه هم رد کنی از سال سوم می فهمی من چی می گم.
خوش به حالت بابا
زیمامنومیترسونی.
من واقعابعدازخداشوهرمه که امیدمه.
من واقعابعدازخداشوهرمه که امیدمه.
خوش به حال کی؟
چی میشه که همچین احساسی پیدامیکنید.
گذشت زمان بهت می فهمونه تارا جون
چی رومیفهمونه.
تارا چرا ترس؟؟؟؟؟؟ زندگی همینه دیگه؟؟؟ تب و تاب عشق و که مال همه سنی نیست. علاقه و دوست داشتن و وفاداری!!اگه واقعی باشه همیشه هست.اما اون احساس قورت دادن همدیگه با بالا رفتن سن و گذشت زمان کم کم کمرنگ می شه.
یعنی به نظرت قراره همیشه من و شوهرم عین نامزدا رفتار کنیم؟؟
یعنی به نظرت قراره همیشه من و شوهرم عین نامزدا رفتار کنیم؟؟
نه !!!واسه من نشده!!!دوستش دارم ولی نه در حدی که بخوام بخورمش!!!!هاهاها
که چرا این احساس بهت دست میده
نگفتی چند سالته؟ چند ساله ازدواج کردی؟
سلام من با فکر زیما جون موافق نیستم سن و سال چه ربطی به عشق داره
نه ولی خب من ازاینکه احساسمون بهم کمتربشه میترسم بهتره بگم خیلی خیلی میترسم.
زیماجان بامنی؟
بله عزیزم.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
