میدونی مهیار من تو بچگی دعوای مامان بابامو زیاد دیدم ترس شدیدی از دعوا داشتم و اینکه هیچکس نبود بهم اعتماد به نفس بده همیشه فک میکردم اگه از حقم دفاع کنم دعوا میشه و همه منو تنها میزارن ....
مرسی پریا جون
زیبا جون منوشوهرم وقتی تو جمع هستیم بخصوص اقوام خودشون به من اجازه نمیده اگه حرفی یابحثی پیش بیاد ازخودم دفاع کنم یا حرفمو بزنم اما خودش بجای من طرف رو میشوره میندازه جلو آفتاب
خواهش عزیزم زیبا جون پس حق داشتی اعتماد به نفستو ازدست بدی،بازم خداروشکر که شوهرت تقویتش کرد
زیبا جون من ترس ندارم اما جواب خوب به ذهنم نمیرسه
پریا چه خوب هردوتا تون حاضر جواب باشید. خودتون از پس هم برمیاید؟؟؟؟
مهیار بازم من بگی نگی رعایت میکنم،شوهرم که میچزونه طرفو،خیلیییییی حاظرجوابه،یادمه با اساتید هم که بحث میکرد آخر حرف خودش نتیجه کلاس میشد ولی در مقابل من خیلی کوتاه میاد و واقعا بهم احترام میزاره
ولی در مقابل من خیلی کوتاه میاد و واقعا بهم احترام میزاره
البته خیلی وقتا نمیتونم قانعش کنم ولی بازم به احترام حرف من کوتاه میاد
راهکار دارید برای من؟
نمیخواد حاضر جواب باشی همین که هرکی حرفی زد که حقت ضایع میشد از حقت دفاع کن .... حاضر جوابی هم زیاد خوب نیس آرامش زندگیت بهم میخوره سعی کن تو دلت یه عشق نسبت به همه آدما داشته باشی و نرنجونیشون فقط نزار حقت پایمال بشه خیلی وقتا چشم پوشی و گذشت بزرگواری و خوشبختی میاره ....
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
