همش با خودم میگم من چرا نباید بابا داشته باشم مگه من چیم از بقیه کمتره آخ بابا چقدر دلم واست تنگه واسه اون روزایی که بودی تو هر شرایطی تو پشتم بودی کنارم بودی تو جمع خانواده پدریم هر دختری رو میدیدم کنار باباشه گریم میگرفت احساس تنهایی میکردم از هر دختری که بابا داره فاصله گرفتم من یه پسر عمو دارم اون خیلی پسر بدی هست هیچکس دوسش نداره اون بابا داره ولی من که دختر خوبیم خانوادمم دوسم دارن بابا ندارم آخه این درسته حق من نبود که اینطوری شه