داییم تو مخابرات میشه
خدایی وضعش اوکیه
بعد اونوقت یه زن گرفته از خودش نفهم تر
مثلا میریم خونشون درو که وا میکنه خشکش میزنه دستاشم میزاره جلو در یه بار بهش گفتم زندایی برو کنار بیایم داخل
عیدی دخترخالم بود خالم داشت واسه دخترش عیدی میبرد بخاطر یه عیدی نیومدن
الانم چقد از عید گذشته بچه ها؟۸۰ تومن گذاشتن تو پاکت اونم دلشون نمیاد بدن نه یه شیرینی نه شکلاتی
تازه یه هفته هم میخوان بمونن
سه تا بچه دارن یکی از یکی زلزله تر بچه هاشون دارن خونه رو میکوبن اینا نمیگن بشین زمین زنداییم همش دخترم پسرم
منم تو دلم میگم مرض دخترم درد پسرم بگو بتمرگ زمین دیگه
زدن سیفون دستشویی داخل خونمون رو خراب کردن
جالب اینجاست فقط ۳ ساعته اومدن
یعنی نهااااایت پرویی نمیدونم چی بگم زنداییم که با تمام پرویی سفارش میده من میخوام اون اتاق بخوابم
بچه هاشم این میگه من میخوام رو این تخت بخوابم اون یکی میگه من فلان چیز میخوام😐