بچه ها سلام امروز با دخترم رفتم پارک و از اون بر خونه مامانم تا اومدم خونه دیر شد شوهرم اصلاح رفته بود واسه موهاش گفت ک ۹ میرم آرایشگاه دیر بیا هولکی نشو منم تا اومدم ۱۰ و نیم شد جاریم با شوهرش یه اگزمای پوستی گرفتن مشکلی نیست هی مادر شوهرم زنگ میزنه شور اونا میزنه من تا رسیدم خونه ب شوهرم گفته چرا مادرت اینقدر شور میزنه طوری نیست ک .... اونم گفت فردا زنگ مادرم میزنم فهشش میدم ک برا تو دیگه درد و دل نکنه خیلی دلم گرفت چند بارم تکرار کردم ک ناراحت شد رفت تو اشپز خونه برنج ها ریخت رو قالی ............. جون ب جونش کنن گوه مادرش ب من نمیده ازش متنفر میشم اینجور مواقع .......... ...... راستی پارسال ب مادرش جلو من گفت زن من از اون ۲ تا زن برادر هام بدتره و گفت ب مادرش که زنم گفته پولت ندم خیلی سبکم کرد یه بار علننا جلو مادرش گفت گوه تو با زنم عوض نمیکنم واقعا برای خودم متاسفم 😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔